تاریخ انتشار: 
1397/07/19

صداهای بافته‌ی کانگا

آماندا لی لیختنشتاین

aramcoworld

 

در بازار نساجی داراجانی در استون تاون که ناحیه‌ای تاریخی در شهر زنگبار (پایتخت زنگبار) است، زنان در میان ده‌ها دستفروشی که کانگا می‌فروشند، راه می‌روند و خرید می‌کنند. کانگا لباسی آفریقایی است که رنگ‌های متنوعی در آن به کار می‌رود و بر اساس الگوهای مختلفی از سنتی گرفته تا امروزی و مُد سال بافته می‌شود.

 

 

در بازار نساجی داراجانی در استون تاون که ناحیه‌ای تاریخی در شهر زنگبار (پایتخت زنگبار) است، زنان در میان ده‌ها دستفروشی که کانگا می‌فروشند، راه می‌روند و خرید می‌کنند. کانگا لباسی آفریقایی است که رنگ‌های متنوعی در آن به کار می‌رود و بر اساس الگوهای مختلفی از سنتی گرفته تا امروزی و مُد سال بافته می‌شود. روی هر کانگا به‌طور منحصر به فرد کلماتی چاپ می‌شود که مفاهیم بسیار متنوعی از ضرب‌المثل‌های مشهور گرفته تا ترانه‌ها و اشعار پرطرفدار و نظرهای شخصی را بازتاب می‌دهد.


 

عکسی از اوایل قرن بیستم که بازاری را در استون تاون نشان می‌دهد که از قرن دوازدهم میلادی و در دوره‌هایی که بازار در دست کشورهای پرتغال، عمان، بریتانیا و تانزانیا بود، مرکز تجاری سراسر کرانه‌ی خاوری آفریقا و ناحیه‌ی اقیانوس هند به شمار می‌رفته است. پرتغالی‌ها یک نوع پارچه‌ی کتانی هندی را که روی آن نقش‌هایی چاپ شده بود، وارد می‌کردند و نامش را لسو گذاشته بودند. آنها در قرن نوزدهم واردات خود را توسعه دادند و جامه‌های دوتکه‌ی کتانی را که با چاپ‌نقش‌های چوبی منقوش شده بودند و در زبان سواحیلی به آن کانگا می‌گفتند، وارد کردند – این نام‌ از اسم‌ بالوپر پرنده‌ای گینه‌ای وام گرفته شده است.


در سال ۱۸۳۳ سلطان برغاش بن سعید از عمان، یک تاریک‌خانه‌ی عکاسی در برج بلند قصرش دایر کرد و این سرآغاز یک سنت تصویرسازی در زنگبار شد که تا اوایل قرن بیستم که این عکس از این دو زن ناشناس گرفته شد، ادامه پیدا کرد. طرح کانگای آنها گواه تداوم دیرپای چنین لباس‌هایی است و این‌که آنها خود انتخاب کرده‌اند که برای گرفتن این عکس، چنین لباسی بپوشند، حکایت از جایگاه بالای این لباس در زنگبار و کرانه‌ی خاوری آفریقا یعنی «کرانه‌ی سواحیلی» دارد.


 

کانگا با ارتباط‌ برقرار کردن از طریق طرح، رنگ و پیامی که معمولاً در پایین یا روی تصویر میانی‌اش چاپ می‌شود، جایگاهی در حد نوعی رسانه‌ی اجتماعی دارد. اگر بخواهیم پیام این کانگاها را سردستی ترجمه کنیم، شش تای سمت چپ (در جهت عقربه‌های ساعت از ردیف بالا) دارند می‌گویند: «فکر نکن [زیبایی یا موفقیت‌ات را] به تنهایی به دست آورده‌ای؛ دیگران امکانش را ایجاد کرده‌اند»؛ «یک نفر این یکی را ندارد اما آن یکی را دارد»؛ «هیچ‌کس مثل مامانِ آدم نیست»؛ «آدم بهتر است مثل من فقیر باشد تا مثل دوستم ثروتمند»؛ «آن‌چه قلبت را دوست می‌دارد داروست» و «بهترین دعاهای خیر نثارت باد».

پیام‌های شش تای سمت راست (در جهت عقربه‌های ساعت از ردیف بالا): «آدم محترم عصبانی نمی‌شود»؛ «کسی که در خانه بازی کند، جایزه می‌گیرد»؛ «آدم دروغگو هیچ وقت به خودش استراحت نمی‌دهد؛ هر روز هفته ۲۴ ساعت مشغول است»؛ «بگذارید حرف بزنند»؛ «ارزش انسان به رنگش نیست؛ انسان‌ها را بابت شخصیت‌شان دوست می‌دارند» و «من از ترس همسایه‌ام نمی‌روم در جای تاریک غذا بخورم (هر کاری دوست داشته باشم انجام می‌دهم!).»


 

مریم همدانی روزنامه‌نگار، آهنگ‌ساز و فعال فرهنگی استون تاون، بیش از صد کانگا گردآوری کرده است که هر یک بابت مناسبتی خاص - نظیر جشن عروسی، مراسم ختم، کنسرت موسیقی، مناسبت‌های خانوادگی و شخصی - خریداری شده و این موضوع، مجموعه‌ی کانگاهای او را به نوعی دفتر خاطرات شخصی تبدیل کرده است.


 

هدایه در روستای بوجو، واقع در کرانه‌ی خاوری زنگبار، معلم است. او می‌گوید این‌که دوست دارد کانگا بپوشد لزوماً به‌خاطر پیام‌هایشان نیست بلکه بیشتر به‌خاطر رنگ‌ها و طرح‌های زنده و درخشان آنها است.


 

ربیعه عمر، مسافری که از تانزانیا به جزیره‌ی زنگبار آمده، کانگایی را که در دارالسلام تانزانیا خریده است، به تن دارد. کانگا در دارالسلام کمتر از زنگبار طالب ندارد. در تانزانیا کانگاهایی را که به نسبت کانگاهای زنگباری با پارچه‌های کتانی سنگین‌تر و تیره‌تری بافته شده، بیشتر می‌پسندند.


 

کانگا در این عکس هم نقش لباس مد روز دارد و هم نقش خدماتی: یک مادر نوزادش را با کانگا قنداق‌پیچ کرده است تا در عین این‌که دست‌هایش آزاد باقی می‌مانند، بچه‌اش هم چسبیده به او و در آغوشش باشد. 


 

محمد عبدالله مودی کانگافروش در بازار نساجی استون تاون کار می‌کند. او که سال‌ها است در کار تجارت کانگا است، می‌گوید که تجّار جوان‌تر او را در این زمینه صاحب‌نظر می‌دانند. دکّه‌ی او از بسیاری دکّه‌های دیگر کوچک‌تر است اما در طول سالیان دراز توانسته است با بسیاری از «مشتری‌های دائمی»، یعنی مردانی که برای همسران و دختران‌شان کانگا می‌خرند، دوست شود.


 

چاوده بزرگ‌ترین و قدیمی‌ترین نمایندگی فروش کانگا در زنگبار است که کار عمده‌فروشی کانگا به خرده‌فروش‌ها را نیز بر عهده دارد – احتمالاً یکی از آن خرده‌فروش‌ها همین دکه‌ی کانگافروشی‌ای باشد که درست نزدیکِ درِ چاوده واقع شده است.


 

هدایه یکی از کانگاهای محبوبش را در خانه‌ی کوچکش در بوجو واقع در کرانه‌ی خاوری زنگبار به تن کرده است.


 

سربینا آلی طراح ۲۴ ساله‌ی چاوده. او طراح بسیاری از جذاب‌ترین و پرطرفدارترین کانگاهای زنگبار بوده است. او در این عکس در حالی ‌که اطرافش با قماش‌های پارچه‌ی مخصوص کانگا پر شده، مشغول طراحی و گرته‌‌برداری از الگوهای جدید است.


 

این عکس یکی از دیگر کاربردهای گوناگون کانگا را نشان می‌دهد: دخترانی در بوجو با کمک یکدیگر از یک کانگا برای گرفتن ماهی‌های کوچک استفاده می‌کنند.


 

یک زن روستایی در بوجو یک کانگا را زیر خورشید صبحگاهی پهن می‌کند تا خشک شود.


 

در حالی‌که بعضی کانگاها برای بیان پیام طراحی می‌شوند، بقیه‌ مانند این یکی که در خانه‌ی هدایه معلم بوجو پیدایش کردیم، برای تزئین منزل و رنگ و جلا بخشیدن به اتاق‌ها به کار می‌روند.

 

برگردان: سپیده جدیری


آماندا لی لیختنشتاین شاعر و نویسنده است و در شیکاگو و زنگبار زندگی می‌کند. آن‌چه خواندید برگردان گزیده‌هایی از این نوشته‌ی او است:

Amanda Leigh Lichtenstein, ‘Kanga’s Woven Voices’, AramcoWorld, November/December 2017.