این درد چیست که من و ما را به تمام بازماندگان قتلهای دولتی در تمام جهان پیوند میدهد؟ خواه در رابطهای مستقیم با آنان باشیم یا نباشیم، اشتراک میان ما، جای زخمی است که در نتیجهی خشونتی دولتی در جان و دل ما ریشه دوانده است. مجموعهای است از تجربههای تلخ مشترک.
کسی که میتواند با چشم جان و نه صرفاً چشم ظاهر ببیند در شرف دست یافتن به حکمت است. احتمالاً وقتی ما مُردهایم به این قابلیت دست پیدا میکنیم، چه، تا زندهایم چشمِ ظاهر و بدن نمیگذارد جز با آن ببینیم. سعدی یک گام پیشتر میگذارد و این احتمال را در زندگی مطرح میکند و با این شعر وضعیت پارادوکسیِ بغرنجی را پیش میکشد.
در کوشش مداوم ما برای داشتنی زندگیای بهتر، فلسفهی باستان هنوز هم میتواند منبعی ارزشمند و تأثیرگذار باشد. با خواندن و به کار بستن ایدههای فیلسوفان باستان در حقیقت میتوانیم ممارستهای روحانی خود را تداوم ببخشیم و زنده نگاه داریم.
آیا علت فقر و تنگدستی بعضی افراد، عدم تلاش کافی از جانب خود آنها است؟ بسیاری از ما، وقتی «تلاش» را فرایندی جدا از توانایی برآوردِ ریسک موجود در یک تصمیم در نظر میگیریم، معمولاً فکر میکنیم که آدمها خودشان مسئول بدبختی خودشان هستند.
پژوهشها نشان دادهاند که لامسه نه تنها در شکلگیری و نحوهی ارتباط ما با خودمان و جهان پیرامون اهمیت بسزایی دارد بلکه سلامت روانی و جسمانی ما نیز متأثر از آن است. با توجه به این که دوران کرونا و تجویز فاصلهگذاری اجتماعی باعث شده است تا لمس به یک تابو تبدیل شود، باید منتظر چه پیامدهایی بود؟
همهی مذاهب، چشماندازی برای بشریت دارند و خطوط کلی این چشمانداز را در آموزههایشان بیان میکنند. اما تبدیل آن به ایدئولوژی و برنامهی سیاسی برای ادارهی جامعه موضوع دیگری است و اسلامگرایی چنین فرآوردهای را پیش مینهد.