آنهایی که مرا خوب نمیشناسند گمان میکنند که من یک نفرم، و به تبع آن فکر میکنند که تبریز من هم یک شهر است. آن اوایل نزدیکتر از آن بود که ببینمش. بخشی از خودم بود و نه هنوز به صورت تجزیهشده به دو بخش محیط و من. البته بادهای پائیزیاش بود که خاک را بیرحمانه توی چشم میپاشید و برف زمستانهای سختاش که وقتی درِ خانه را باز میکردی سینه به سینهات ایستاده بود. یا تو خیلی کوتاه بودی یا برف سرکش و بلند.
انسانها در کودکی و سالخوردگی نیاز به توجه ویژه دارند. همهگیری جهانیِ ویروس کرونا در سال ۲۰۲۰ این موضوع را بسیار روشن کرده است: میلیونها نفر در سراسر جهان مجبور به نگهداری از کودکان در خانه شدهاند و میلیونها نفر، حتی وقتی از نظر فیزیکی نمیتوانستند نزدیک مادربزرگها و پدربزرگهایشان باشند سعی کردهاند که از آنها مراقبت کنند. کووید-۱۹ به ما یادآوری کرده است که چقدر مراقبت از کودکان و سالخوردگان ضروری است.
مصرف روزانهی جهان ۱۰۱ میلیون بشکه نفت خام است که روسیه ۷ میلیون بشکه از آن را تأمین میکند. چین با خرید 6/1 میلیون بشکه در روز، بزرگترین مشتری نفت روسیه است. اکنون گفتوگوهای سیاسی برای یافتن نفتِ جایگزین، آغاز شده است. با بررسی کشورهای دارای ظرفیت مازاد، میتوان سمتوسوی این مذاکرات را حدس زد: عربستان سعودی و امارات 5/2 میلیون، ایران در صورت رفع تحریم بین ۱ تا 2/1 میلیون، آمریکا ۸۰۰ هزار و ونزوئلا ۶۰۰ هزار بشکه در روز میتوانند بیدرنگ به بازار تزریق کنند.
علی خسروشاهی نمایندگی نستله را تا زمان ملیشدن شرکت مینو در اختیار داشت، نستله تقریباً ۷۰درصد سهم بازار و رتبهی اول را در بازار شیر و غذای بچه در ایران، در دست داشت و در محصولاتی نظیر نسکافه نیز در بازار بیرقیب بود.
امروز با تیموتی اسنایدر و یووال نوح هراری گفتگو خواهیم کرد. موضوع گفتگویمان بسیار مهم است. دربارهی اوکراین صحبت خواهیم کرد، نه تنها دربارهی تهاجمی که در جریان است و ویرانیای که بر صفحات تلویزیون شاهدش هستیم بلکه دربارهی جایگاه اوکراین در تاریخ جهان و اروپا و اهمیت و معنای این تهاجم برای اروپاییان و آمریکاییها و در واقع برای تمام مردم جهان.
آنهایی که مرا خوب نمیشناسند گمان میکنند که من یک نفرم، و به تبع آن فکر میکنند که تبریز من هم یک شهر است. آن اوایل نزدیکتر از آن بود که ببینمش. بخشی از خودم بود و نه هنوز به صورت تجزیهشده به دو بخش محیط و من. البته بادهای پائیزیاش بود که خاک را بیرحمانه توی چشم میپاشید و برف زمستانهای سختاش که وقتی درِ خانه را باز میکردی سینه به سینهات ایستاده بود. یا تو خیلی کوتاه بودی یا برف سرکش و بلند.