در جریان جنگ جهانی دوم بیش از صدهزار نفر لهستانی راهی ایران شدند. عدهی کمی آنها در نهایت در ایران ماندند، ازدواج کردند و خانه و زندگی برای خود ساختند، روزنامه منتشر کردند، تئاتر و نمایشگاههای هنری و کنسرتهای موسیقی داشتند و رستوران و کافه و قنادی و آرایشگاه به راه انداختند. تبعیدیهای لهستانی در ایران، آنچنان که خود روایت کردهاند، از ایرانیان مهربانی و روی خوش دیدند. و گذر و حضورشان ردپای پررنگی در ایران باقی گذاشت.
حال که یک میلیون نوع از موجودات زنده در معرض خطر نابودی قرار گرفتهاند، دهها کشور ناگزیر دست به اقداماتی برای حفظ دستکم ۳۰ درصد از خاک و آب کرهی زمین تا سال ۲۰۳۰ زدهاند. اما بسیاری از مردمانی که نسلها با موفقیت از طبیعت محافظت کردهاند در تصمیمگیری دربارهی این مسئله هیچ نقشی ندارند.
در 24 سپتامبر 1970، گروه رولینگ استونز کنسرت خود در «کاخ ورزش» در پاریس را قطع کرد تا یک فرانسویِ مائوئیست به نام سِرژ ژولی را به روی صحنه دعوت کند. اخبار رویداد تکاندهندهای موسوم به «انقلاب فرهنگیِ پرولتاریاییِ کبیر» از سال 1966 کمکم به خارج از چین درز کرده بود. اطلاعات کمیاب بود اما بسیاری از نویسندگان و فعالان در غرب که با آمریکا و جنگ در ویتنام مخالف بودند و از مارکسیسم شورویمآب دلسرد شده بودند سرگرم روی آوردن به افکار مائو تسهتونگ بودند.
بسیاری گفتهاند که انقلاب ۵۷، رخدادی بیسابقه بوده است و در تاریخ انقلابها نظیر و پیشینهای ندارد. به نظر من انقلابی که ما همه به عنوان انقلابی بدون تاریخ میشناسیم، در عالم نظر، تاریخ و شناسنامه دارد. اگر تاریخ و شناسنامهی آن را به درستی میشناختیم، انقلاب ایران نباید به این شیوه اتفاق میافتاد تا ما را به سرنوشت هولناک امروزی دچار کند.
دستکم از قرن نوزدهم، در نظامهای خودکامه برای تصدیِ مناصب اجرایی و تقنینی انتخابات برگزار میشده است. در سال ۱۸۵۰، در بیش از ۳۰ کشور ــ که هیچیک دموکراتیک نبودند ــ انتخابات پارلمانی برگزار میشد، و این امر تا سال ۱۸۸۰ به بیش از دو سوم از کشورهای دنیا گسترش یافته بود.
من از درد زنانه خستهام و نیز از مردمی که از آن خستهاند. میدانم که زنِ آسیبپذیر حرفی کلیشهای است اما در عین حال زنان زیادی را میشناسم که همچنان آسیبدیدهاند. این گفته را دوست ندارم که زخمهای زنانه کهنه شدهاند؛ با شنیدن آن احساساتم جریحهدار میشود.