اسلام یک دعوت است و بس. و نبی اسلام هم در قلمرو دین جز این نکرد. درست است که محمد در مدینه برخی قضاوتها و حکمهای سیاسی و قضایی و اجتماعی صادر کرده ولی آن هم برآمده از ضرورت امارت و فرمانروایی وی بوده است و نه لزوماً به مقتضای دیانت و دعوت دینیاش.
این درست است که در کشورهایی که «مذهب رسمی» دارند شکل حکومت سراسر سکولار نیست اما از نظر تاریخی این به معنای آن نبوده که حکومت آن کشورها لزوماً به «حکومت دینی» (theocracy) تبدیل شده باشد. مثلاً در بریتانیا دین رسمی، مسیحیت پروتستان است و به طور خاص در انگلستان از ۱۵۳۴ میلادی بدین سو «کلیسای انگلستان» کلیسای رسمی کشور بوده است. با این حال، در بریتانیا تعقیب و آزار رسمی ادیان دیگر وجود ندارد و همهی ادیان آزادند.
چگونه «مذهب رسمی» به عنوان هویت ایرانی، به قانون اساسی در دوران مشروطه، وارد شد در حالیکه مفاد آن قانون با نگاه به قوانین اروپایی و با هدف ایجاد جامعهای دموکراتیک نوشته شده بود؟ آیا مذهب رسمی مبناییست برای اعطای امتیاز بیشتر به پیروان آن مذهب و یا حذف و نفی حقوق دیگران؟ آیا حکومتی با قبول اصل «مذهب رسمی»، میتواند خود را ملزم به بنای «حکومت دینی» نداند؟
زرتشت قبل از محمد، قبل از عیسی و قبل از بودا میزیست. ۳۵۰۰ سال پیش، در ایرانِ عصر برنز، او بینشی دربارهی خدای برتر واحد داشت. هزار سال بعد، دین زرتشت، نخستین دین یکتاپرست بزرگ جهان، به دین رسمی امپراتوری قدرتمند ایران تبدیل شد و میلیونها پیرو به زیارت آتشکدههای آن میرفتند. هزار سال پس از آن، امپراتوری سقوط کرد، پیروان زرتشت سرکوب و به دین جدید فاتحان سرزمینشان، یعنی اسلام، درآورده شدند.
بنا به گزارش آژانس پناهندگان سازمان ملل، حدود ۴.۳ میلیون ونزوئلایی از این کشور گریختهاند. بسیاری از آنها به کشورهای همسایه از جمله اکوادور یا کلمبیا مهاجرت کردهاند. اما در یک چرخش غیرمنتظرهی تاریخی، یهودیان ونزوئلا سعی کردهاند از فرصت زودگذری که دولت اسپانیا برایشان فراهم آورده برای مهاجرت به آن کشور استفاده کنند، کشوری که تا کنون دربارهاش چیزی نمیدانستهاند.
پس از هر حملهی تروریستی، بیدرنگ میپرسیم چه کسی و چرا ممکن است چنین کاری بکند؟ وقتی پای دین در میان است پرسشها تشدید میشود. همیشه اوضاع بر همین منوال است، خواه مهاجمان اعضای داعش در حملات پاریس باشند یا...