این یادداشت ناظر است به تبیین اندیشههای بسام طیبی (متولد ۱۹۴۴)، روشنفکر و آکادمیسین سوری-آلمانی، از اصلاح دینی و «مدرنیتهی فرهنگی» و نقدهای او بر اسلام سیاسی معاصر. طیبی در نگاه اصلاحجوی خویش «اسلام» را نوعی «نظام فرهنگی» توصیف میکند که در نظر او خود را با بافتارهای مختلف تطبیق میدهد. تفسیر او از دین در نقطهی مقابل بنیادگرایان و هواداران اسلام سیاسی در جهان عرب و ایران قرار دارد که دین را ایدئولوژیک میبینند.
در سال ١٨۶٠ یک دانشجوى جوان ژاپنى به نام فوکوزاوا یوکیچى به عنوان مترجم، اولین هیئت دیپلماتیک ژاپنى به ایالات متحده را همراهى کرد. فوکوزاوا در نهایت به عنوان بنیانگذار فکری ژاپنِ مدرن شناخته شد، تجربیات او در غرب و همچنین رویکردش، پرسشى مهم دربارهى غربىشدن را به میان آورد: آیا غیرغربىها شیوههاى غربى را اخذ کردهاند یا مانند فوکوزاوا آن را مورد پرسش و نقد قرار داده و به تناسب موقعیت بعضى از امور را پذیرفته و برخى را کنار نهادهاند.
چگونه یکی از بزرگترین فیلسوفان دنیا برداشتهایی چنین اشتباه داشته است؟ بیتردید دیوید هیوم شایستهی جایگاه رفیعی در میان بزرگان فلسفه است اما هرجا پای سیاست در میان بوده، دچار خطا شده است.
«تأثیر میشل باشله ]رئیس جمهور شیلی[ نمادین و فرهنگی بود. سنجش این تأثیر بسیار دشوار اما در عین حال آشکار است: ناگهان دختربچهها فهمیدند که زنان میتوانند رئیس جمهور شوند. حالا دختربچههایی را میبینید که با او همذاتپنداری میکنند و میگویند که میخواهند رئیس جمهور شوند. این تغییری چشمگیر در این کشور است.»
انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ احتمالاً یکی از نقاط عطف تاریخی در مناسبات بین حاکمیت و مردم در جمهوری اسلامی است. این انتخابات افزون بر مهمترین ویژگیاش که بیمیلی گستردهی اجتماعی به مشارکت بود وجوه متمایز دیگری هم دارد که کمتر به آن پرداخته شده است. در این نوشته میکوشم نشان دهم که چگونه این وجوه در ادامهی پروژهی سیاستزدایی در حاکمیت هستند.
رأی دادن کنشی جسمانی است: نام کسی را فریاد زدن، دستی را بلند کردن، برگهای را در صندوق انداختن، یا صفحهی نمایشگری را لمس کردن. اما این کنش در کشورهای مختلف و در دورههای گوناگون پیامدهای سیاسیِ به شدت متفاوتی داشته است. رأی دادن با انتخاب کردن یکسان نیست؛ در واقع، ممکن است که هیچ ربطی به انتخاب کردن نداشته باشد.