در سلسله گفتگوها دربارهی آیندهی ایران این بار از حسن یوسفی اشکوری پرسیدهایم چه تجربیاتی در فرهنگ سیاسی و اجتماعی ایرانیان پشتوانهی سازندگی در ایران آینده است؟ دین، جریانهای سکولار و ایرانیان خارج از ایران چه سهم و جایگاهی در شکلگیری ایران آینده دارند؟ آرزوها و ارزشهای مشترک ایرانیان و نیز مسائل ایرانِ آینده چیست؟
نابود کردن نوار، آلات موسیقی و وسایل پخش موسیقی در دههی نود میلادی از نوآوریهای سیاست فرهنگی طالبان است که پیش از آن در جهان نمونه نداشت. شهرت یافتن افغانستان در آن سالها به کشوری عاری از موسیقی ناشی از همین سیاستها بوده است. در مورد موسیقی میتوان گفت که سیاست طالبان ادامهی سیاست موسیقی مجاهدین بود. طالبان سیاست مجاهدین را با شدت و حدت بسیار بیشتری پیگیری کردند و در تاریخ سانسور موسیقی در جهان امروز باب جدیدی گشودند.
آیا شبها تاریخی برای گفتن دارند؟ اگر تاریخ شبهای طبقهی کارگر نوشته شود، چه شکلی خواهد داشت؟ این پرسشی است که مرا به پژوهش دربارهی زندگی کارگران فقیر در قرن نوزدهم در هندِ تحت استعمار مشتاق کرد. میخواستم بدانم کارگران فقیری که در کارخانههای تولید پارچههای پنبهای در بمبئی روزانه ۱۳ تا ۱۴ ساعت کار میکردند، شبها چه میکردند. آیا آنها فوراً به بستر میرفتند یا با دوستان خود معاشرت میکردند و در خیابانهای شهر به گشت و گذار میپرداختند؟
پرسش دربارهی مسایل بنیادی ایران، و تعریف هویت ملی را این بار با داریوش آشوری، زبانشناس و پژوهشگر فلسفهی سیاسی مطرح کردهایم. در این گفتگو به مفهوم ایرانیت، دولت-ملت و پیوند آن با مذهب، زبان و فرهنگ در ایران پرداختهایم.
در روزهای پس از بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی توسط آمریکا، سر و کلهی زن مرموزی در مطبوعات پیدا شد. روزنامهها به مردم گفتند که یک «تبعیدیِ رایش سوم» یا به تعبیر معنیدارتری، یک «زن یهودی فراری» اسرار هستهایِ لازم برای استفادهی نظامی از اورانیوم را ربوده و از آلمان نازی گریخته است. دکتر لیز مایتنِر، فیزیکدان هستهای، یکشبه به شهرتی زودگذر دست یافت و مطبوعات از او با عناوینی همچون «مادر یهودی بمب اتم» و «دانشمند پناهندهی قهرمانی» یاد کردند که مانع از دستیابی نازیها به سلاح هستهای شد.
در سپتامبر ۱۹۱۶، واسیلی مکلاکُف، سیاستمدار لیبرال، روسیه را با اتومبیلی مقایسه کرد که رانندهاش دیوانه است. مسافران میدانند که با خطر مرگ روبرو هستند اما از ترس تصادف کسی جرئت ندارد که فرمان اتومبیل را از دست راننده بگیرد. میتوان گفت که انقلاب فوریهی ۱۹۱۷، سرانجام، کوششی نافرجام برای به دست گرفتن فرمان اتومبیل بود.