با مطالعهی نسخهی انگلیسی کتاب صداهای آن کشتار که به اعدامهای جمعیِ سال ۱۳۶۷ میپردازد، چنان حیرتزده میشویم که گویی برای اولین بار واقعهای عجیب را از زبان شاهدانی غریب میشنویم: اعدام زندانیانی که پیش از محاکمه در دادگاههای چند دقیقهای، به علت صدور احکام قطعی در زندان به سر میبردند و حتی دوران محکومیت بعضی از آنها سپری شده بود و در آستانهی آزادی بودند.
حرفهی ادبی آرونداتی روی نمونهای یگانه و منحصربهفرد است. او در سال ۱۹۷۷ با نخستین رمان خود، خدای چیزهای کوچک، در کانون توجه صنعت نشر جهانی قرار گرفت، نیم میلیون پوند پیشپرداخت دریافت کرد و سپس جایزهی بوکر را به دست آورد. این دستاوردها میتوانست او را به نامی آشنا به عنوان رماننویسی شناختهشده در سطح جهانی، همردیف سلمان رشدی و کازوئو ایشیگورو در دهههای قبلی، تبدیل کند.
«سلول انفرادی مثل یک قوطی دربسته است. هیچ ارادهای برای بازکردن درِ آن نداری...هر بار ناگهان و بدون آمادگی قبلی با صدای بلندِ برخوردِ قفل به در، درِ آن را باز میکنند. هروقت که کسی اراده کند میتواند این کار را انجام دهد، هرکسی غیر از خودت.»