چگونه سیستم ایمنی ما تاریخ جهان را شکل داد
ایمنیشناسی (ایمونولوژی) علمِ دشواری است. این شاخه از علوم زیستشناسی نه امتیازات درونشناختی و هنریِ کالبدشناسی را دارد، نه رازهای ذهنی روانشناسی را، و نه جاذبهی شدید و تخصصی ژنتیک را. مطالعهی سیستم ایمنی از پژوهشهای پیچیده، بغرنج، دقیق، و غلطانداز است. اما یک نویسندهی خوب میتواند هر موضوعی را جذاب و هیجانانگیز کند.
درمان زیبا، نوشتهی دنیل ام. دیویس، انتشارات بادلی هد، 2018.
طبیعت میخواهد نابودتان کند. تکامل را نیروهای تهاجمیای هدایت میکنند که موجودات زنده به یاری آنها زندگیشان را به قیمت زندگی شما پیش میبرند. هر فهرستی که از ده قاتل اصلی در تاریخ بشر تهیه شود شامل جنگ و قحطی یا اسلحه و مواد مخدر نخواهد بود. از میان جانوران گرسنهای که ممکن است از گوشت شما تغذیه کنند، شیر، ببر و خرس (یا خدا!)، هیچ کدام دستشان به بیست قاتل جایگرفته در صدر این فهرست نمیرسد. این کوچکترین چیزها در جهانِ موجودات زنده هستند که بیشترین اثر را بر نوع بشر گذاشتهاند: مالاریا، طاعون، آنفلوانزای اسپانیایی، وبا، سل، اچآیوی / ایدز، و آبله. این بیماریها همه توسط موجوداتی ایجاد میشوند که تا دوران مدرن به چشم نیامده بودند. به ترتیب کوچکتر تا بزرگتر: ایدز، آبله، و آنفلوانزا را ویروسها ایجاد میکنند، که نسبت به باکتریها که موجب وبا، طاعون، و سل میشوند، موجودات ریزتری هستند؛ و خود باکتریها هم در قیاس با ارگانیسمهای پلاسمودیوم تکسلولی، که ما را به مالاریا دچار میکنند (و احتمالاً مرگبارترین عامل در تاریخ بشرند)، کوتوله محسوب میشوند.
در نتیجه، این ابزارهای مرگ موجب پیشرفت یکی از قدرنادیدهترین بخشهای زیستشناسی انسانی شدهاند: سیستم ایمنی. کتاب فوقالعادهی دنیل دیویس تلاش میکند این اشتباه قابل فهم را جبران کند. برای گفتن این موضوع شیوهی تعارفآمیزی وجود ندارد که: ایمونولوژی (ایمنیشناسی) علم دشواری است. در میان روشهای متعددی که ما به شکل علمی خودمان را میکاویم، ایمنیشناسی نه امتیازات درونشناختی و هنریِ آناتومی را دارد، نه رازهای ذهنی روانشناسی را، و نه جاذبهی شدید و تخصصیِ ژنتیک را. مطالعهی سیستم ایمنی از پژوهشهای پیچیده، بغرنج، دقیق، و غلطانداز است. برای من، چند سالی مطالعهی ایمنیشناسی در دانشگاه به قدر کافی دردآلود بود؛ و به عنوان یک گزارشگر و تهیهکنندهی مطالب علمی در بزرگسالی، اعتراف میکنم که تا حدی که بیانضباطی محسوب نشود از پرداختن به تحقیقات مربوط به ایمنی بدن پرهیز کردهام.
ولی یک نویسندهی خوب میتواند هر موضوعی را جذاب و هیجانانگیز کند. دیویس نویسندهی بسیار خوبی است، و به همین دلیل هم دشمنی دیرینهی من با ایمنیشناسی (یا احتمالاً ترسم از مواجههی با آن) با سبک مطمئن و بیتکلف کتاب او از بین رفت. او داستانگویی به تمام معنی است. او به این نکته توجه میکند که ما چطور دفاع طبیعی و آموختهشدهی بدنمان در برابر هر حمله را درک میکنیم. پرسشهایی بنیادین در این مورد وجود دارند: بدن چگونه تصمیم میگیرد که چه چیزی «خودی» است، و چه چیزی نیست؟ ما همیشه چیزهایی را فرو میدهیم که «خودی» نیستند، مثلاً غذا؛ اما بدن چگونه میداند که چه چیزی برای ما خوب است و چه چیزی ما را میکشد؟ دیویس شرح میدهد که این اسرار چطور با شیوههای شرلوک هولمزیِ علم حل شده یا در حال حل شدناند.
روی جلد و عنوان فرعی کتاب باعث میشوند که این اثر همچون یک کتاب خودیاری به نظر برسد، که به نوعی نوشتهی یک استاد راهنمای سلامت است. ولی جا نخورید؛ اصلاً چیزی شبیه این نیست. یا اگر هست، احتمالاً بسیار آگاهانه است؛ و به این ترتیب، آنهایی که کتابهای مورد علاقهشان در کتابفروشیها را در قفسهی کتابهای مربوط به ذهن و بدن پیدا میکنند، میتوانند با یک اثر علمی مناسب مواجه شوند. دیویس به طور مداوم میان تاریخ قدیم و جدید پس و پیش میرود. از زندانیِ زنی باخبر میشویم که، با پذیرفتن این که عصارهی چرک آبله از بینیاش برداشته شود، حکم مرگش را به زندگی بدل میکند. با ضرباهنگی سریع، از میان داستانهایی از دشمنیهای تلخ و جوایز نوبلی میگذریم که در میان روایتهایی از کشفیات فنی در عرصهی سلولی/مولکولی در دوران مدرن (یعنی دنیایی که دیویس در آن فعال است) پخش شدهاند. و دربارهی این میشنویم که چه چیزی در راه است: ایمنیدرمانی، یک رشتهی واقعی که توجه زیادی جلب کرده است، از میلیاردرهای اینترنتی تا ستارگان پاپی که از آن حمایت مالی میکنند. دیویس از علمِ دشوار نمیپرهیزد؛ با سلولهای «بی» و سلولهای «تی»، سلولهای قاتل طبیعی و تیالآرها. ولی رویکرد او ارائهی شرح آگاهانهای است از این که چگونه علم توسط افرادی رشد میکند که میکوشند از غرور و اعتماد به نفس شخصی خود چشم بپوشند تا بتوانند پاسخهایی برای پرسشهای بنیادین بیابند.
اهمیت ایمنیشناسی را دست کم نگیرید. این رشته همان قدر به شخص شما مربوط است که به روند پیچیده اما کمتر خودمدار تاریخ مرتبط است. مقدار زیادی پرت و پلا در گفتمان رایج دربارهی تقویت سیستم ایمنی بدن، و رابطهاش با رژیم غذایی و شیوهی زندگی، وجود دارد که دیویس آنها را بر ملا میکند. بهترین فصل کتاب به این بحث مربوط میشود که ما واقعاً دربارهی این که استرس چگونه بر توانایی بدن برای پاسخگویی به حمله (به شکلی قابل اندازهگیری و منفی) اثر میگذارد، چه میدانیم و چیزهایی مانند تای چی یا خنده چه تأثیر متقابلی بر ایمنی ما دارند. پاسخ: ما واقعاً نمیدانیم، چرا که بیشتر پژوهشها در این زمینه چندان جدی نیستند.
Vaccination during a smallpox outbreak in the 1870s. Photograph: Alamy Stock Photo
همین هفتهی گذشته، یک پژوهش خیرهکننده توانست دیانای را از دندانهای مردگان آزتک، متعلق به چند قرن گذشته، بیرون بکشد، و دلایل احتمالی مرگ آنها و ۱۵ میلیون نفر دیگر در قرن شانزدهم میلادی را بر ملا کند. پژوهشگران گونههایی از سالمونلا را یافتند که باعث تب روماتیسمی شده بود، بیماریای که بومیان آمریکای میانه هرگز تا پیش از آن که اروپائیان به سرزمینهایشان حمله کنند، در معرض آن قرار نگرفته بودند. سیستم ایمنی آنها نیاموخته بود که با آن قاتل شریر بجنگد. و به این ترتیب، فرهنگ و تاریخ با ایمنیشناسی شکل گرفتند، همانطور که با طاعونی که در اوراسیا شکل گرفت که از زمان ژوستینین در سال ۵۴۱ تا ۵۴۲ پیش از میلاد همهگیر شده بود.
برعکس، ریشهکن کردن آبله باید به عنوان یکی از بزرگترین موفقیتهای نوع بشر ارج نهاده شود؛ بیماریای که در طول هزاران سال، بیشمار افراد را کشته بود، در سال ۱۹۸۰، بعد از گسترش مؤثرترین وسیلهی درمانی که تا به حال شناختهایم، یعنی واکسنها، ریشهکنشده اعلام شد. بیست سال پیش، جریان کنونیِ مخالف با واکسیناسیون با انتشار پژوهش کذبی از جانب اندرو ویکفیلد، پزشک سابق و اکنون بیآبروشدهای، آغاز شد که واکسنها را به عوامل ایجاد اوتیسم ربط میداد. تهدیدی واقعی وجود دارد که با تغییرات آبوهوایی، عوامل بیماریزای مغلوبشده که در اجساد و در اعماقِ منجمد زمین وجود دارند، دوباره به سطح بیایند و ایجاد خطر کنند. همهی ما باید توجه بیشتری به درک موانعی نشان دهیم که تکامل بر سر راه ما قرار داده و ما آموختهایم که از آنها عبور کنیم، چرا که این جنگ پایانناپذیر است. کتاب درمان زیبا راهنمایی ارزشمند در این مسیر است.
برگردان: پوپک راد
آدام راترفورد پژوهشگر بریتانیایی، متخصص ژنتیک، و گزارشگر علمی است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی اوست:
Adam Rutherford, ‘The Beautiful Cure by Daniel M. Davis Review – How Our Immune System Has Shaped World History,’ Guardian, 31 January 2018.