چشمانداز جهان: جنگ یا صلح؟
هرمز دیّار
تاریخ پرنوسان بشری نشان میدهد که جنگ و صلح، در عوامل ثابتی مانند ژن یا غریزه، ریشه ندارند. آنها تابعی از عوامل متغیر و مختلفی مثل شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگیاند.
تاریخ پرنوسان بشری نشان میدهد که جنگ و صلح، در عوامل ثابتی مانند ژن یا غریزه، ریشه ندارند. آنها تابعی از عوامل متغیر و مختلفی مثل شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگیاند.
تنها در سال آخر جنگ، وقتی که صدام قصد داشت افکار عمومی را برای صلح با ایران آماده کند بود که زنان مجال بازگویی روایتهایشان دربارهی فجایع جنگ را یافتند. این روایتها وقتی اجازهی انتشار پیدا کردند که حکومت آن را در راستای برنامههای خود میدانست.
در یک روز سرد پائیزی مونترال، سرگرم مرور اخبار تظاهرات و سرکوب معترضان در ایران بودم که ناگهان ایمیلی از هیئت مدیرهی مؤسسهی علمی آزاد بهائیان ایران دریافت کردم. از من خواسته بودند تا به شهر ژیرونا در اسپانیا بروم و جایزهای را به نمایندگی از این مؤسسه بپذیرم.
آیا میتوان از ادبیات اوکراینی حرف زد، وقتی که این سرزمین در حال جنگ است، وقتی که مردان و زنان زندگی خود را برای دفاع از آزادی خویش به خطر میاندازند؟ آیا زشت نیست که خود را دلمشغول هنر و سینمای اوکراینی کنیم وقتی که محققان جرمشناس گورهایی دستهجمعی را در مناطقی کشف میکنند که پیش از این غارتگران پوتین آنجا را اشغال کرده بودند؟
زنان در طول جنگ باید هم بار کار خانه را به دوش میکشیدند و هم جای خالی مردان را پر میکردند؛ در این سالها میشد زنان را به عنوان کارگر پمپ بنزین و رانندهی کامیون دید. زنانی که در نزدیک جبههها زندگی میکردند وضع بهشدت دشواری داشتند: هم شاهد خرابشدن خانهشان در اثر آتش توپخانهی ایران بودند و هم شاهد کشتهشدن عزیزان و همسایگانشان.
وجه غالب تولیدات فرهنگی تصویر سربازانی بود که در جبهه رشادت میورزیدند و زنانی که در خانه منتظر بازگشت مردان میماندند. زنان معشوقگانی در فراغ یا همسرانی منتظر بودند؛ مرد سرباز اما زن دوستداشتنی خود را در پی «عشق» بزرگتر به وطن رها میکرد
بسیاری از کشورهایی که رأی ممتنع دادند، از جمله کشورهایی هستند که قبلاً برای این نوع تصمیمها رأی منفی میدادند. این واقعیت که حتی این دسته از کشورها رأی ممتنع دادهاند نشان میدهد که این بار وجدان سیاستمداران و دیپلماتهای این کشورها بر اثر وضعیت وخیم حقوق بشر در ایران، بهویژه قتل و شکنجهی کودکان و زنان، تکان خورده است و حاضر به حمایت از جمهوری اسلامی ایران نیستند.
شاعران عراقی گاه در عرصهی سخن از نظامیان جنگطلب هم جلوتر رفتند. در حالی که نظام پلیسی صدام ارعاب میآفرید، شعر حامی صدام فضای پلیسی و نظامی کشور را مقدس نشان میداد. تحصیلکردگانی که با حال و هوای تجدد آموزش دیده بودند چنین ادبیاتی را تولید کردند.
کلیت تولیدات ادبی در طول جنگ، به استثناء چند اثر، گفتار حکومت صدام را بازتاب میداد. این تولیدات خصلتی فرقهای هم نداشت: از قضا نویسندگان حامی جنگ هم از سنیان بودند و هم از شیعیان. هر حیلهای برای گریز از نوشتن راجع به جنگ نهایتاً بیثمر میماند. یکی از بزرگترین نویسندگان عراقی به بهای نوشتن مقالات مطبوعاتی در حمایت از جنگ توانست لااقل از نوشتن داستان در این زمینه کناره جوید
تنظیمات تقویم عراق ارتباط مستقیمی با اضطراب حکومت داشت؛ هر چه حکومت فکر میکرد مشروعیت ضعیفتری دارد، تقویم پُروپیمانتری از مناسبتها ترتیب میداد. در حالوهوایی که آمریکا آمادهی حمله به عراق میشد، صدام در تدارک برگزاری پرشکوه سالگرد تولدش بود. تولیدیها تحت فشار بودند که پوسترها و حمایلها را آماده کنند، اما ده روز پیش از فرارسیدن مناسبت تقویم بغداد سقوط کرد.
خیزش انقلابی کنونی را بسیاری سرکشیِ نسل جوانی میدانند که دیگر تاب حکومت اسلامی را ندارد. اما همانگونه که آفرینش خودبهخودی نداریم، هیچ نسلی هم از زیر بته درنمیآید و خانوادهای دارد. این نسل هم از بوتهی آزمون و تجربهی خانوادههایشان بیرون آمده زیرا نهاد خانواده، مهمترین و اصلیترین نهاد اجتماعی است که در این چهل و چند سال در برابر یورش حکومت اسلامی ایستادگی کرده است.
رمانهای صدام بدون درج نام نویسنده چاپ شدند. به جای نام، روی جلد کتاب آمده بود «به قلم نویسندهاش». اما همه میدانستند که نویسندهی ناشناس که مدعی بود از سر «تواضع» نام خود را بر کتاب ننهاده، در واقع خود صدام حسین است. قیمت کتابها ارزان بود، در تیراژ بسیار بالا فروخته شدند، و اعلام شد که عواید فروش صرف فقرا و نیازمندان و مؤسسات خیریه میشود.
تجارت بین همهی کشورها در حدود ۲۰هزار میلیارد دلار است که نسبت به سال ۱۹۸۰ تقریباً ده برابر شده است. جریان سرمایهى بینالمللی نیز در این دوره با رشدی تصاعدی، از ۵٠٠ میلیارد دلار در سال به بیش از ۴٠٠٠ میلیارد دلار رسید. و در مقایسه با چهار دههى قبل، مردم نزدیک به پنج برابر بیشتر به سفرهاى خارجی میروند.
شرایط جامعه عراق در دوران جنگ طوری بود که اگر دو نفر میخواستند حرفی جدی بزنند ترجیح میدادند نفر سومی هم حاضر باشد تا اگر دیگری ادعا کرد طرفش سخنی ضد حکومت گفته، شاهدی داشته باشد که از خود رفع اتهام کند
روی دیوار با حروف درشت نوشته بودند: «از ایستادن در صفهای بیپایان خسته شدهایم!» چنین نوشتهای در دوران رژیم کمونیستی چائوشسکو برتافتنی نبود. تازه این اول ماجرا هم نبود؛ قضیهی دیوارنوشتهها از هفده روز قبل شروع شده بود.
یک صفحهی پرطرفدار فیسبوک که برای محکوم کردن مرگ مرد جوانی بر اثر ضرب و شتم پلیس مصر ایجاد شده بود، محل سازماندهیِ خیزش اولیهی تحریر بود و صدها هزار هوادار را گرد آورد. یکی از دوستان مصریام بعدتر به شوخی میگفت این باید نخستین بار در تاریخ باشد که فردی میتواند با کلیک کردن روی «من شرکت میکنم»، در پاسخ به یک دعوت فیسبوکی، به انقلاب بپیوندد.
ظاهر قضیه این بود که آزادسازی فلسطین اولویت اول عربی بود، اما استدلال تبلیغات بعث این بود که اول باید تکلیف جنگ با ایران مشخص میشد تا بعد به سراغ مبارزه با اسرائیل بروند. راه قدس برای بعثیها از تهران میگذشت!
رابطهی بین اعتراض و گذار به دموکراسی چیست؟ آیا حرکات اعتراضی به ضرر گذار دموکراتیک هستند؟ آیا در شرایط آرام احتمال گذار به دموکراسی بیشتر است؟ علیرغم نوعی بدبینی نسبت به حرکات اعتراضی از دههی ۱۹۸۰، اغلب پژوهشهای انجامشده طی سه دههی گذشته حاکی از تأثیر مثبت حرکات اعتراضی بر احتمال شکلگیری دموکراسیها هستند.