از معلمی به شیرینیفروشی در اینستاگرام
xinhuanet
آخر یک روز، تصمیم گرفتم شغل محبوب پارهوقتام را برای همیشه رها کنم و دنبال کار دیگری بروم. من هنرآموز حقالتدریسی چند هنرستان بودم. چیزی که بیش از همه آزارم میداد، گزینشهای مکرر بود. چندین بار ما را به ادارهی گزینش صدا میکردند و دربارهی اعتقاداتی که بسیار شخصی بودند سؤالات فراوان میپرسیدند. در آن سیستم نمیتوانستم خودم باشم. باید کسی میبودم که آنها میخواستند، و طوری زندگی میکردم که آنها میپسندیدند. من با حجابم حتی زیاد مشکلی نداشتم. هیچ وقت مسئلهی جدی زندگی من نبود و گاهی فکر میکنم در جامعهای مثل ایران به نوعی امنیت مرا تأمین هم میکند. اما سؤالات ادارهی گزینش حامل این پیغام بودند که آنها چیزی خیلی بیش از این حجاب عرفی از من میخواهند. آنها تلویحاً سعی داشتند به من بگویند اگر این شغل را دوست دارم، تنها یک راه برای ادامهاش دارم: تبدیل شدن به کسی که آنها تشخیص میدادند خوب است ولی آن کس، من نبودم.
مجلس شورای اسلامی در سال ۷۴ قانون گزینش آموزش و پرورش را طبق دستور سال ۶۱ آقای خمینی، بازتصویب کرد. طبق این قانون معلمان و سایر کارکنان آموزش و پرورش باید به بندهای زیر معتقد باشند:
- اعتقاد به دین مبین اسلام و یا یکی از ادیان رسمی مصرح در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
- التزام عملی به احکام اسلام
- اعتقاد و التزام به ولایت فقیه، نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی
- عدم اشتهار به فساد اخلاقی و تجاهر به فسق
- عدم سابقهی وابستگی تشکیلاتی، هواداری از احزاب و سازمانها و گروههایی که غیرقانونی بودن آنها از طرف مقامات صالحه اعلام شده و یا میشود مگر آن که توبهی ایشان احراز شود
- عدم اعتیاد به مواد مخدر
- عدم سابقهی محکومیت کیفری
هرکس میخواهد در آموزش و پرورش ایران استخدام شود، باید در آزمون عقیدتی گزینش شرکت کند. در هیچیک از این قانونها بررسی صلاحیت علم داوطلب قید نشده و تمامی موارد عقیدتیاند.
اقلیتهای دینی که در قانون جزو ادیان به رسمیت شناخته نشده باشند پیشاپیش محکوم به حذفاند و گزینش برای زنان از آنجهت که حجابِ آنان را قبل از هرچیز بررسی میکند، بیش از همهی موارد دیگر تأیید ریاکاری است.
گزینش متقاضیان به ادارهی گزینش ختم نمیشود و مأموری از طرف این اداره، مسئولیت تحقیق محلی و پرسش از همسایگان دربارهی پایبندی به اخلاقیات ایدئولوژیک را بر عهده میگیرد. قانون گزینش صرفاً برای متقاضیان معلمی نیست. در مادهی سیزده همان قانون آمده است که کارگزاران گزینش باید صالح، متعهد، عاقل، صاحب اخلاق کریمه، فاضل، و متوجه به مسائل روز باشند و تنگنظر، تندخو، مسامحهکار و سهلانگار نباشند.
این تنها دلیل من برای ترک شغلم نبود. بارها مدیران هنرستانهای غیردولتی مرا توبیخ کرده بودند که چرا نمرات واقعی به هنرجویانم میدهم. از من میخواستند در لیست نمرات دست ببرم. میخواستند مصلحتی نمره بدهم. این به معنای تضییع حق استعدادهای واقعی هنرجویانم بود. زیر بار نمیرفتم و معتقد بودم تغییر نمرات نه تنها به هنرجویان کوشای من لطمه میزند بلکه ضعیفترها را هم از درک نقایص کارشان باز میدارد. در نهایت به جایی رسیدم که حس کردم دیگر توان کار کردن در چنان محیطی را ندارم. اما چه باید میکردم؟ من عاشق معلمی بودم و حالا بیکار شده بودم.
یکروز که برای یادگرفتن تزیین کیک تولد فرزندم فیلمهای آموزشی یوتیوب را تماشا میکردم فکری به سرم رسید، و تصمیم تازهای گرفتم: من میتوانستم در خانهی خودم کیک و شیرینی بپزم و با شناختی که از فرمها و رنگها داشتم کار جدیدی بکنم. کارم را شروع کردم. بارها نیمهشبها بیدار میشوم و دستور پخت را امتحان میکنم. از شیرینیها عکس میگیرم و در اینستاگرامم میگذارم. این جا دیگر مجبور نیستم کسی دیگر باشم. مجبور نیستم طوری که دوست ندارم باشم و آزادی دارم کارم را طوری که با عقاید شخصیام در تضاد کامل نباشد انجام دهم. این بار هم محصولاتم را میفروشم و هم تدریس میکنم.
برای رونق کارم شروع کردم به تبلیغ روی شبکههای اجتماعی. ایران بیش از ۲۴ میلیون کاربر اینستاگرام دارد و میگویند از جهت تعداد کاربران در رتبهی هفتم جهان است. بسیاری از کاربران ایرانی از اینستاگرام برای معرفی و فروش محصول بهره میبرند من هم تصمیم گرفتم تبلیغ کارم را به صفحاتی که مشخصاً تبلیغ میکردند بسپرم.
تعرفهی تبلیغات در اینستاگرام به تعداد فالوئرهای صفحهی تبلیغکننده بستگی دارد و صفحههایی با فالوئرهای بیشتر، گرانترند. ارزانترین تبلیغات در اینستاگرام ایرانی پانصدهزار تومان است و به ارقام چند میلیونی هم میرسد.
قبل از فیلتر شدن تلگرام خیلیها که در شبکههای اجتماعی محصولات خود را میفروشند، درآمد بهتری داشتند اما با فیلتر شدن تلگرام بیشتر سراغ اینستاگرام رفتند. حالا در اینستاگرام فارسی علاوه بر عکسهایی از سفر، غذا و روزمرگی میشود عکسهایی از معلمان جوان دید که در کلاس درس، تنها گوشهی امن مدارس، دور از چشم مدیران و مأموران ادارهی گزینش با شاگردان خود سلفی میگیرند و در طرفی دیگر کسانی که روزگاری دورتر، معلم بودهاند و در قالب اجباریِ سیستم نگنجیده و برای خود کاری دیگر یافتهاند : تولید محصول و فروش آن با شبکههای اجتماعی.
من هم هر صبح دستور شیرینیهایم و عکس آنها را در اینستاگرامم میگذارم و برای هرچه بهتر شدن محصولاتم، در استوری اینستاگرامم از مشتریان نظرسنجی میکنم. شاگرد دارم و حالا طوری زندگی میکنم که میخواهم. گیرم کمی سختتر.