تب‌های اولیه

چه بر سر جوانی‌ات آمده است؟

آلما بیگم

<p dir="rtl">از خودم خجالت می‌کشیدم. دست‌هایم را ناخواسته با دست‌های او مقایسه می‌کردم. چیزی جز فقر که بی‌داد می‌کرد نمی‌دیدم. نمی‌دانم که او چه می‌دید و چه فکر می‌کرد.</p>
 

لحظه‌ای دور از چشم طالب

آلما بیگم

در این سرزمینِ جنگ و خوف هیچ‌کسی به اندازه‌ی زنان به زندگی وفادار نبوده است، هرچند زیر هزاران مشکل و موانع قامتشان له شده است.

نگذاشتم که آغوش مادرش خالی شود

آلما بیگم

اصلاً نمی‌شد سن و سالش را حدس زد، تو گویی هزاران سال عمر کرده بود. به اندازه‌ی صدها سال چین و چروک دور گردنش حلقه بسته بود.

شب و شهر نو

آلما بیگم

در کابل تغییرات چشمگیری، از جمله کاهش ترافیک و راه‌بندان، رخ داده است. همه‌چیز فرق کرده، و حتی تعداد دست‌فروش‌ها و گدایان نیز مانند سابق نیست.

در سرزمین رابعه، رابعه بودن جرم است

آلما بیگم

این نوشته محصول ۱۰۰ نامه و چند فایل صوتی از شاگردان مکاتب دخترانه، از نقاط مختلف افغانستان و در رده‌های سنیِ ۱۳ الی ۱۸ سال است که با روی کار آمدن امارت از رفتن به مکتب بازمانده‌اند.