چین در دهههای اخیر، با بهرهبرداری از سازوکارهای «جهانی شدن»، به یک قدرت اقتصادی بسیار مهم و نیروی تعیینکنندهای در معادلات منطقهای و جهانی تبدیل شده است. با این حال، برخلاف انتظارات سیاستمداران و کارشناسان غربی، این تحول اقتصادی با دموکراتیکسازی و باز شدن فضای سیاسی چین همراه نشده است. غربیها، و به ویژه آمریکا، چه راهبردی باید برای مهار کردن توسعهطلبی غیردموکراتیک چینیها اتخاذ کنند؟
در واکنش به موج مخالفت با «جهانی شدن» در سالهای اخیر، بسیاری از مفسران چپگرا صرفاً پوپولیسم راستگرا، ملیگرایی افراطی، و عوامفریبی سیاسی را به عنوان دلایل این پدیده معرفی میکنند. در همین حال، بسیاری از اقتصاددانان و سیاستمداران حامی «جهانی شدن» دیدگاه خود را عوض کرده و، با اعتراف به جنبههای زیانبار آن، خواهان جبران اشتباهات شدهاند.
نزدیک به یک و نیم قرن پیش عبدالبهاء متوجه روند جهانى شدن بود و در پى جهانى کردن جامعهی بهائی
روند «جهانی شدن»، که از چند دهه پیش آغاز شده و به سرعت ادامه و گسترش یافته، به اعتقاد اکثر اقتصاددان، منافع متقابل کشورهای سراسر دنیا را تأمین کرده و افزایش داده است. با این حال، این روند در سالهای اخیر با اعتراضات جدی مواجه شده است. «جهانی شدن» چه پیامدهایی داشته، و دلایل مخالفتها با آن چیست؟
نظم جهانی لیبرالی، که با پایان «جنگ سرد» برقرار شده و آمریکا رهبری آن را بر عهده دارد، با چالشهای جدی و عمیقی مواجه شده است. این «نظم نوین جهانی» احتمالاً به زودی از بین میرود. اما چه نظم بهتر و مفیدتری میتواند جایگزین آن شود؟
فوتبال به عنوان نماد زبان، فرهنگ و طبقه بر اختلافات سیاسی و فرهنگی میان اسپانیا و کاتالونیا تأثیر چشمگیری داشته است. رئال مادرید و بارسلونا همواره در کانون مسائل مربوط به قومیّت و هویت قرار داشتهاند اما جهانی شدن وضع را تغییر داده است.