تب‌های اولیه

مدرسه‌ی فقر

نثار تاج

فقر از محله‌ی کوره‌ها در نزدیکیِ ماهشهر می‌بارد، خشونت و وحشت نیز. اما دانش‌آموز‌انی داشتم که در دانشگاه‌های بزرگ قبول شدند و به فقر مهندسی‌شده‌ی محیط زندگی‌شان تن ندادند.

همدردی با خوزستانی‌ها؟

آرتا دادخواه

همدردی با خوزستانی‌ها؟ در این روزهای اعتراضات خوزستان سؤالی که ذهن مرا بسیار درگیر کرده این است که من که در خوزستان نیستم و امکان پیوستن به معترضان را ندارم، چه کاری از دستم بر‌می‌آید؟ شاید مهم‌ترین کار، یادآوری دائمی به خودم باشد که «بی‌تفاوت نباشم» و طوری رفتار نکنم که گویا این وضعیت عادی است.

عرب‌های ایران

این مجموعه، تصاویری‌ست از زندگی عرب‌های ایران  در خوزستان. عکس‌هایی که زندگی روزمره‌ی عرب‌ها را در شهرها، نخلستان‌ها و کناره‌ی اروند، در بساط دست‌فروش‌ها، بازارها، حاشیه‌های فقیرنشین شهر و باغ‌های انگور، ثبت کرده‌‌اند. شیرین غ این عکس‌ها را طی سال‌های ۹۶ تا ۹۸ در اهواز و روستاهای اطراف آن، آبادان، خرمشهر، دزفول و شوشتر گرفته است.

مگر ایران هم عرب دارد؟

مریم حسین‌خواه

«بارها در سفر به شهرهای مختلف ایران، وقتی می‌فهمیدند من عرب هستم، تعجب می‌کردند و می‌گفتند از کجا آمده‌ای؟ مگر ایران هم عرب دارد؟» آمنه هانی، زن عربی که مددکار اجتماعی بهزیستی اهواز بوده، تنها کسی نیست که بارها در برابر چنین سؤال‌هایی توضیح داده که شماری از مردم ایران، عرب هستند و تعجب کرده که دیگران چیزی دربارهی مردم عرب هموطنشان نمی‌دانند.

قطارهای بی‌مقصد، مهاجران فقر

نثار تاج

نام قطاری که مهاجران آمریکای مرکزی و لاتین را به مرزهای ایالات متحده‌ی آمریکا می‌رساند «لا بستیا» یا «قطار مرگ» است.

شتابنده‌ی خشمِ سراسری؛ سهم محیط زیست در اعتراضات ایران

ناصر کرمی در گفتگو با محمد حیدری

اعتراضات در ایران عوامل متعددی دارد. تحلیل‌گران، بحران اقتصادی، فساد و ناکارآمدی حکومت و تبعیض سیاسی را به عنوان بخشی از این عوامل برشمرده‌اند. برخی کارشناسان نیز عوامل دیگری همچون بحران‌های محیط زیستی را زمینه‌ای برای شدت گرفتن نارضایتی‌ها می‌دانند. آقای ناصر کرمی، کارشناس محیط زیست و اقلیمشناس، در گفتگو با آسو ــ با نگاه ویژه به فاجعه‌ی ماهشهر ــ به این عوامل و نقش آن در اعتراضات پرداخته است.

دو اپیزود از آغاز جنگ و آوارگی در خوزستان

ماهرخ غلامحسین پور

ما می‌رفتیم. جاده هم می‌رفت. پهنای جاده، و به هر سو که نگاه می‌کردی، تا چشم  کار می‌کرد، زمین خاکی بود. شهرهای سوخته از خشک‌سالیِ تابستانی که گذشته بود، بی‌حال و بی‌رمق، ولو شده بودند روی زمین، و دکل‌های یک‌شکلِ برق فشار قوی آن‌ها را به هم گره می‌زد.