«اپوزیسیون» دستخوش نوعی بیماریِ سیاسی است، بهطوری که عملاً و ناخواسته خود را در مقابل «جنبش» قرار داده است. چرا چنین است و چه عواقبی میتوان برای آن متصور شد؟
رأی دادن کنشی جسمانی است: نام کسی را فریاد زدن، دستی را بلند کردن، برگهای را در صندوق انداختن، یا صفحهی نمایشگری را لمس کردن. اما این کنش در کشورهای مختلف و در دورههای گوناگون پیامدهای سیاسیِ به شدت متفاوتی داشته است. رأی دادن با انتخاب کردن یکسان نیست؛ در واقع، ممکن است که هیچ ربطی به انتخاب کردن نداشته باشد.
دستکم از قرن نوزدهم، در نظامهای خودکامه برای تصدیِ مناصب اجرایی و تقنینی انتخابات برگزار میشده است. در سال ۱۸۵۰، در بیش از ۳۰ کشور ــ که هیچیک دموکراتیک نبودند ــ انتخابات پارلمانی برگزار میشد، و این امر تا سال ۱۸۸۰ به بیش از دو سوم از کشورهای دنیا گسترش یافته بود.
اقتصاد خراب، بلایای زیستمحیطی و حتی قدرت گرفتن دونالد ترامپ؛ نئولیبرالیسم در همهی این موارد نقش داشته است. چرا چپ سیاسی نتوانسته است که جایگزینی برای آن بیافریند؟
در ۷ ژوئیه نامهی سرگشادهای در مجلهی هارپر منتشر شد که ۱۵۳ نفر از نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران آن را امضاء کرده بودند. این نامه در مجموع بیانیهای در دفاع از «آزادی بیان» تلقی شد. متن آن نسبت به اینکه «تبادل آزاد اطلاعات و دیدگاهها… هر روز محدودتر میشود» ابراز نگرانی کرده بود. اما گروه بزرگی از منتقدان نامه از جمله نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران دیگر، اظهار داشتند که خلاف این گفته صادق است.
زیر و بمها و باید و نبایدهای برگزاری یا تعویق کنکور در ایرانِ کرونازده، حذف و جایگزینی آن با روشهای دیگر و همچنین شیوههای پذیرش دانشگاهها در دیگر کشورها را با مهدیه گلرو، فعال دانشجوییِ برابریخواه که در ایران از تحصیل محروم و بارها زندانی شده و به تازگی به سوئد مهاجرت کرده، بررسی کردهایم که در ادامه میخوانید.