فیسبوک با هدف برقرار کردن تماس بین همگیمان مالکیت عمیقترین رازهایمان را به دست آورد. این شرکتها متوجه شدند که مالک نوع جدیدی از دارایی شدهاند: «مازاد رفتاریِ» ما، یعنی تمام اطلاعات مربوط به افکار، گفتار و رفتار ما.
صدای غرش بالگرد که از ساختمان جدید و ۲۹ طبقهایِ کاخ ریاست جمهوری اوو مورالس برمیخیزد کبوتران میدانی در آن نزدیکی را فراری میدهد. برای منتقدان مورالس، که طولانیترین دوران رهبری در بولیوی را داشته، این ساختمان شیشهای که به محل فرود بالگرد نیز آراسته است، نشانهی نگرانکنندهای از خودشیفتگی فزایندهی رئیسجمهور است.
در سال 2015، آناند گیریداراداس یکی از اعضای مؤسسهی اَسپن بود، مؤسسهای که گفتوگوهایی به سبک و سیاق تدتاک را میان «رهبران فکریِ» ثروتمند برگزار میکند: بحثهایی ظاهراً غیرسیاسی و اغلب نامتعارف که هیچ وقت بیش از حد جدلی نیست. گیریداراداس در سخنرانی آن سال خود، قواعد مرسوم را زیر پا گذاشت و مخاطبینش را محکوم کرد که با کمکهای انساندوستانهی خود به همان مشکلات اجتماعیای تداوم میبخشند که به گمان خود در حال رفع آن هستند.
این که ما میتوانیم و باید «مستقل» بیندیشیم، آرمانی منطقی است؛ این را نباید با این توهم غیرمنطقی خلط کرد که میتوانیم کاملاً «مستقل» بیندیشیم. محیط ما چنان تأثیر ژرفی بر تفکرمان دارد که اغلب از آن غافلایم. وقتی میشنویم که بزرگانی مثل کانت و هیوم هم فرزند زمان خود بودند، میفهمیم که حتی بزرگترین ذهنها نیز میتوانند از اشتباهات و شرارتهای زمانشان غافل باشند.
چرا شاخصهای مرسوم رشد اقتصادی از جمله تولید ناخالص داخلی، تنها بخش محدودی از واقعیت را نشان میدهد؟ ادم توز، استاد تاریخ دانشگاه کلمبیا در آمریکا، در این مقاله به این پرسش پاسخ میدهد.