اگر اخلاق را جدی بگیریم، چنان که باید این کار را بکنیم، آنگاه دلیل موجهی داریم که اخلاقیگری ــ به ویژه بیرحمانهترین شکلهای آن ــ را هم بسیار جدی بگیریم. پیچش بنیادی و ذاتی در وضعیت بغرنج بشری این است که اخلاق هم امکان و هم ابزاری برای تحقق بخشیدن به بسیاری از بیانعطافترین و بیرحمانهترین شکلهای بیاخلاقی است.
برای نیرمال ورما (۲۰۰۵-۱۹۲۹)، نویسندهی هندی، شهر پراگ دروازهی ورود به ذهنیت اروپایی از راهی سوای زبان انگلیسی بود. حتی پس از بازگشت ورما به هند در دههی ۱۹۷۰ و توجه بیشتر او به هویت هندی، فرهنگ و ادبیات اروپایی جایگاه ویژهی خود را در آثار او حفظ کرد.
آلبر کامو زمانی رمان را به عنوان عرصهای تعریف کرده بود که در آنجا انسان با انسانهای دیگر تنها میماند. رمان طاعونی عرصهای است که در آن همهی انسانها همهی انسانهای دیگر را تنها میگذارند.
کل کارنامهی اکو به عنوان یک فیلسوف، رماننویس، و روشنفکر عرصهی عمومی را کوشش او برای پرداختن به شماری از پرسشهای دشوار شکل میداد: دامنهی دانش ما تا کجا میتواند برسد؟ چرا به داستانسرایی میپردازیم؟ نقش رازداری و پنهانگی در امور انسانی چیست؟ و چرا همیشه نیاز داریم که به چیزی باور بیاوریم.
دیدار فیلسوف آمریکایی از تهران در سال ۲۰۰۴ چه نکتههایی دربارهی جامعهی ایرانی، و همینطور جامعهی آمریکایی، به ما میآموزد؟
سوزان دربارهی دیدار اولاش از سارایوو گفته بود: «اگر تا قبل از این نیامده بودم به خاطر این نبود که میترسیدم، به خاطر این نبود که علاقهمند نبودم. نیامده بودم چون نمیدانستم فایدهی این کار چیست.» اما سارایوو را که ترک کرد، دیگر نتوانست این شهر را از ذهناش بیرون کند.