ژان ژاک روسو، هموطن بسیار نامدارتر سوشون، بهخاطر جملهى آغازین کتاب قرارداد اجتماعی (۱۷۶۲) شهرت دارد: «انسانْ آزاد به دنیا میآید، اما همهجا در زنجیر است.» تقریباً هفتاد سال قبل از او، سوشون نوشت که زنانْ آزاد به دنیا میآیند، اما همهجا در زنجیرند.
جوامع مدرن بر سر نوعی رواداریِ نصفه و نیمه به توافق رسیده و پذیرفتهاند که در محدودهی نظم عمومی، مردم میتوانند هر مناسکی را که مایلاند به جای آورند زیرا هیچیک از این اقدامات بر نحوهی تصمیمگیریهای مهم یا نظم زندگیِ مدنی و شخصیشان تأثیری نخواهد داشت.
فاتحان و جبارانِ داخلی ترجیح میدهند که خود را نیکوکار بنمایانند و نیتِ حقیقی خود را آشکار نکنند، و مدعی شوند که هدایایی همچون آزادی، رفاه و مدنیت را به ارمغان آوردهاند و خواهان غنائمِ جنگی و باج و خراج نیستند. در مجموع، هیئتهای سیاسی و دینی معمولاً در پی القاء و ترویج همان چیزی هستند که روبِرتو توسکانو و رامین جهانبگلو ــ با الهام از رسالهی پانصد سال قبلِ اتیِن دو لا بوئِسی ــ «بردگی اختیاری» میخوانند.
سنت پردهنشینیِ زنان در اندرونیها و پستوهای خانه و پنهان کردن آنان پشت حجاب، فقط راهی برای پوشاندن بدن زنان از نگاه مردان نبود، بلکه بستری برای نامرئی و خاموش کردن زنان نیز به شمار میرفت.
مییس بوئسن واین در سلول خود در بازداشتگاه فوختِ نازیها در جنوب هلند زندانی بود که شال چهلتکهای به داخل سلولش پرتاب شد. ناگهان متوجه شد که تکهپارچههای کوچک این شال را میشناسد: آن تکه از دامن مادر، پیراهن فرزند، کراوات پدر و تکههایی از تنپوش دیگر رفقا... انگار جان و جهان این چهلتکهی قاچاقی در هم تنیده شده بود تا رازگشای یک پیام باشد: تکتک یاران و همبستگان هنوز دلبستهی او و آزادیاند!
توجه به شکلهای مختلف تبعیض و درهمتنیدگی آنها و شنیدهشدن صدای اقلیتهای بهحاشیهراندهشده از مهمترین دستاوردهای خیزش «زن، زندگی، آزادی» بوده است.