میخواهم دنیایی را که در آن زندگی میکنم، بفهمم، میخواهم آن را کاملاً درک کنم. نمیخواهم فقط یکجانبه ببینم. نمیخواهم فقط صدای خودم را بشنوم. میخواهم ببینم که طرف مقابل چه مىگوید.
شاهی که بر خود شاه است از میهندوستی فرمان میگیرد، نه از خودپرستی؛ و در نگونبختی مردمانش، او را تدبیری جز سپردن خود به دست عواطف عالی انسانی نیست، و رام کردن خود از این راه. بهترین شیوهی مدیریت بحران این است: فقط انسان باش، همین! بگذار انسان زمام امور را به دست گیرد و تعیین تکلیف کند.
کسی در اردوگاه کار اجباری ویلون مینوازد. پناهجویی کتاب شعر با خود دارد. وقتی ما را به بقا و فردای خود اطمینانی نیست هنر به یاری ما برمیخیزد.
کسی در اردوگاه کار اجباری ویلون مینوازد. پناهجویی کتاب شعر با خود دارد. وقتی ما را به بقا و فردای خود اطمینانی نیست هنر به یاری ما برمیخیزد.
ترزیناشتات خانهای برای یهودیان بود، که نازیها به آنها «اهدا کرده بودند»، روشی از سوی نازیها تا بتوانند عموم جهانیان را در مورد نسلکشی و کشتار یهودیان بفریبند. ترزیناشتات نوعی توهم بود: کبکبه و دبدبهی شهری بافرهنگ، علتِ وجودی آن را که بیرحمی و کشتار بود پنهان میکرد.
اگر به شما میگفتند که «همسایه»ی شما میتواند به اندازهی آیشمان موجودی درندهخو باشد چه میکردید؟ حالا اگر بگویند شاید شما هم دستِ کمی از این «همسایه» ندارید چه؟ آیا ما یا این «همسایه»مان هم اگر به جای آیشمان بودیم دستور فرستادن یهودیان به کورههای آدمسوزی را صادر میکردیم؟