عصر ما عصر فرمانروایی «انسانهای قدرتمند» است: رهبرانی که تصور میکنند برای این انتخاب شدهاند که ارادهی مردم را به کرسی بنشانند. وای به حال کسی یا چیزی که سر راه آنها بایستد، چه اپوزیسیون سیاسی باشد، چه دادگاه، رسانه یا مردمان دلیر. در حالی که این نگهبانانِ آزادی دیو و دد خوانده، نادیده انگاشته و نابود میشوند، گروههای آسیبپذیر، مثل پناهجویان، مهاجران، اقلیتها و کسانی که در فقر دست و پا میزنند، ضربهی کاری را میخورند.
یادآوری این نکته ارزشمند است که رویداد اصلی و مهم در روایت توسیدید از جنگ پلوپونزی (یک از متنهای اصلی در سنت رئالیستی) طاعونی است که در ۴۳۰ پیش از میلاد در آتن رخ داد و بیش از سه سال طول کشید. مورخان بر این باورند که احتمالاً یک سوم جمعیت آتن ــ که رهبران برجستهای مثل پریکلس را هم دربرمیگیرد ــ بر اثر شیوع طاعون کشته شدند و اثرات آشکارا منفی بر ظرفیت بلندمدت آتن در اِعمال قدرت گذاشته است. آیا ممکن است رئالیسم دربارهی موقعیت فعلی ما حرفی برای گفتن داشته باشد؟
دموکراسی به دردسر افتاده است. دیدگاه خوشبینانهای که پس از سقوط کمونیسم جهان را فراگرفته بود در حال محو شدن است. سال گذشته نشریهی اکونومیست در نمایهی سالانهی خود از دموکراسی در جهان، ۸۹ کشور را تنزل داد، سه برابر بیش از کشورهایی که ترقی کرده بودند. از ویکتور اوربان در مجارستان گرفته تا رودریگو دوترته در فیلیپین، از نیکولاس مادورو در ونزوئلا گرفته تا ولادیمیر پوتین در روسیه و دانیل اورتگا در نیکاراگوئه، رهبران مقتدر در حال سرکوب آزادیهای مدنی و حقوق بشر هستند.
وقتی دوستان آلمانی سوزان نایمَن فهمیدند که او سرگرم نگارش کتابی با عنوان درس گرفتن از آلمانیها است، خندیدند. «آنها به من گفتند: نمیتوانی کتابی با این عنوان منتشر کنی. هیچ چیزی از آلمانیها نمیتوان یاد گرفت؛ ما خیلی دیر به فکر جبران مافات افتادیم و چندان کاری هم نکردیم.»
در تبلیغات کارزار خروج از اتحادیهی اروپا، تصویرى از اتوبوس قرمز بزرگى به نمایش گذاشته شد که بر روى آن این پیام نوشته شده بود: «ما هفتهاى ۳۵۰ میلیون پوند به اتحادیهى اروپا مىدهیم ــ بیایید این پول را خرج خدمات درمانى ملى خودمان کنیم.» این ادعاى مطرح شده روى اتوبوس تا چه اندازه موثق است؟
کتاب «امپراتوریهای ذهن»، به نحوی استادانه تأثیرات منفی استعمار را، نه بر گذشته بلکه بر «سیاستهای امروزی» نشان میدهد. قضیهی سوریه، مثال بارزی است از تداوم «واکنشهای استعماری» در این دو بزرگترین قدرت استعماری پیشین در اروپا.