«نه» به جمهوری اسلامی، نجوایی است که طی سالها، و مشخصاً در دههی اخیر، از عرصهی خصوصی به خیابان و دیگر عرصههای عمومی رسید و با فریاد «زن، زندگی، آزادی» به انگارهای جمعی برای مردم ایران تبدیل شد.
چه عواملی موجب عملکرد مؤثر و کارآمد سازمانهای جامعه مدنی میشود؟ چرا بعضی از سازمانهای جامعه مدنی در پیگیری عملکردشان موفق هستند، حال آنکه دستهای دیگر دچار رخوت و رکود میشوند و قوایشان به تدریج تحلیل میرود؟ آیا باید عوامل موفقیت را در بیرون این سازمانها، مثلا محیط سیاسی اجتماعی مساعد یا میزان منابع در دسترس سازمانها جست، یا اینکه عوامل درونی مثلا نوع رهبری و فعالیت گروهی مقوم و شکل دهندهی اصلی این سازمانها هستند؟
از زمستان ۱۳۹۸ که جهان دچار ویروس کرونا شده، و هنوز نمیدانیم چه زمانی از آن خلاص خواهد شد، بحثهای زیادی دربارهی پیامدهای اجتماعی، اقتصادی سیاسی و فرهنگی این بیماری مطرح شده است. این گفتگوها به بررسی پیامدهای کرونا برای جهان ما، و برای ایران پرداخته است.
در بحرانیترین شرایط در ماههای اخیر پرسشی مدام تکرار میشد: چرا کاری از دستمان برنمیآید؟ وقتی این سؤال را میپرسیم دلمان میخواهد در مبارزهای صریح، و مهمتر از همه نتیجهبخش حاضر باشیم و از قید حکومتی که با تمام وجود میخواهد به بندمان بکشد رها شویم اما نمیتوانیم.
در ۱۷ نوامبر ۱۹۸۹ خیابانهای پراگ مملو از دانشجویان معترض شد. هشت روز قبل، دیوار برلین فرو ریخته بود و به نظر میرسید که موج آزادی از برلین به پایتخت چکسلواکی رسیده است. پلیس کوشید تا تظاهرکنندگان را به عقب براند و آزادیخواهیِ آنان را سرکوب کند اما به نظر میرسید که مردم در برابر وحشیگری حکومت مصونیت یافتهاند؛ قدرتنمایی حکومت تنها مقاومت مردم را برمیانگیخت.
ایران برایم مجموعهای از یادها، اندیشهها، شناختها و تجربههایی است که مرا در یک منطقهی جغرافیایی با انسانهایی پیوند میزند که درد و رنج و کامروایی و ناکامیشان برایم آشناترند. منطقهای از کرهی خاکی که هر چند سی و اندی سال از آن دور بودهام، همچنان سرگذشت مردمش، شعر، ادبیات و موسیقیاش با روانم نزدیکی بیشتری ایجاد میکنند.