آواز خواندن مقولهای جهانشمول است. در تمامی فرهنگها وجود دارد و بهرغم اعتراضات به صدای بد، تقریباً همه قادر به خواندن هستند... برای من و همکارانم این پرسش مطرح شد که آیا آواز خواندن رفتاری است که برای پیوند دادن گروهها تکامل یافته است؟
«هیئت بینالمللی نجات» از نقاشی کودکان به عنوان روشی برای ابراز احساسات یا پردازش آسیب کودکان استفاده کرده است. نقاشیهایی که در ادامه میبینید برگرفته از پروژهی «هیئت بینالمللی نجات» در کامبوج در دوران نسلکشی، سیرالئون و اوگاندا در اوایل قرن بیست و یکم و در اردن در همین سال گذشته است. این نقاشیها مسائلی از قبیل رنج آوارگی، خشونت و جدایی را از منظر خود کودکان نشان میدهد...
جهان افراد دارای اوتیسم را اغلب بر اساس کلیشههای قدیمی در این مورد به تصویر کشیدهاند. افرادی که دارای دستگاه عصبی معمولیاند باید به صدای خود افراد دارای اوتیسم توجه کنند.
چرا امروزه بسیاری از آدمها این قدر مضطرب و نگران به نظر میرسند؟ این پرسش، هم در بین متخصصان سلامت روانی و هم در میان مردم عادی رواج دارد اما این مسئلهای بسیار پیچیده و مبهم است. چه کسی را سراغ دارید که در هر ساعت از هر روزش گرفتار نگرانی نباشد؟ افزون بر این، نگرانی در شرایط ناامنی و سرگردانی افزایش مییابد و امروزه دنیا پر از تهدیدهای بالقوهای است که نه کاملاً از آنها سر در میآوریم و نه میتوانیم مهارشان کنیم.
آیا آدمها در عین ناقص بودن، ذاتاً موجوداتی مهربان، حسّاس و خوشطینتاند؟ یا تمایل به بدی دارند، تنگنظر، تنبل، بیفایده، انتقامجو و خودخواهاند؟ این پرسشی است که در طول تاریخ وجود داشته و پاسخ روشنی هم برای آن به دست نیامده است. میان افراد مختلف نیز قطعاً تفاوتهای زیادی وجود دارد. با این حال، میخواهم بر اساس بعضی شواهد علمی، پرتوی بر ده یافتهی مأیوسکنندهای بیفکنم که جنبههایی نسبتاً تاریک و ناشناخته از سرشت آدمی را روشن میسازند.
آدمهای انعطافپذیر در شیوهی نگاهشان به چالشها و در واکنش به تنشها نرمش نشان میدهند. آنها، بسته به شرایط، از یک شیوهی مواجهه به شیوهای دیگر تغییر روش میدهند. وقتی که نمیتوانند وضعیتی را تغییر دهند، آن را میپذیرند؛ از شکستها درس میگیرند؛ از احساسات خود برای برانگیختن حس همدردی و شجاعت استفاده میکنند؛ و مصیبتها را فرصتی به شمار میآورند که باید به دنبال کشف معنای آن باشند.