وجه اشتراک ساحل مدیترانهای والنسیای اسپانیا با کوههای پربرف الوند همدان چیست؟ اعدام گروهی؟ گورهای جمعی؟ حافظهی تاریخی یا سکوت اکثریت در برابر قلع و قمع اقلیت؟
این اولین بار است که یک نهاد مردمیِ بینالمللی پس از مدت کوتاهی از وقوع جنایت در ایران رسیدگی حقوقی به آن را بر عهده میگیرد. این سرعت عمل سبب شد تا نه تنها شهادتها و رنج قربانیان این جنایت، تازه و دستنخورده به گوش قضات و جهانیان برسد بلکه در فاصلهی کوتاهی، داغداران و دادخواهان، روند دادخواهیِ ترمیمبخشی را تجربه کنند که در عین قدرتمند کردن آنها و ایجاد همدلی اجتماعی با ایشان، به مبارزهی دادخواهانهی آنان ابعاد تازهای میبخشد.
آریل دورفمن نماد «هنرمند سیاسی» است. نویسندهای که روزگاری مشاور فرهنگیِ سالوادور آلنده بود و پس از کودتای ژنرال پینوشه از شیلی گریخت اما سیاست را کنار نگذاشت. هنوز هم در آستانهی هشتاد سالگی گهگاه اعلام موضع میکند، خواه مقالهای در انتقاد از دونالد ترامپ باشد خواه امضای طومار در پشتیبانی از نسرین ستوده.
من یکی از معدود بازماندگان کسانی هستم که تقریباً تا آخرین لحظهی پیش از آزادسازی آشوویتس در این اردوگاه بودم. انتقال ما از این اردوگاه یا به اصطلاح تخلیهی آن در ۱۸ ژانویه آغاز شد. ما در صفی ۶۰۰ نفری به راه افتادیم و در شش روز و نیمِ بعدی بیش از نیمی از همراهانم جان باختند. به احتمال قوی، من تا مراسم یادبود سال آینده زنده نخواهم ماند. این قانون طبیعت است. پس لطفاً ببخشید که احساساتی سخن خواهم گفت.
آرون گرونبرگ، در سخنرانیای که در مراسم یادبود جنگ جهانی دوم به زبان آلمانی ایراد کرد، میگوید برای اینکه به هویت خود پیبریم باید گذشته را بپذیریم. او در این سخنرانی به نحو نیشداری از کسانی یاد میکند که با فریادِ «نه» و خودداری از اطاعت و پیروی، جان باختند.
تاریخ کُردها پر از تجربههای تلخ مرگ دستهجمعی در جنگهاست، هم تجربهی زیستهی قتلعام و هم تجربهی سکوتی که قدرتهای حاکم بر آنها تحمیل کردهاند تا سرکوب آنها را دیگرگونه بازنمایی کنند. و از این رو گاه تجربهی دردناک کردها در سایهی سکوت هرگز از ورای مرزهای جغرافیای فاجعه دورتر نرفته است.