در سپتامبر سال جاری میلادی، امکلثوم محفوظ، دختر نجیب محفوظ، داستاننویس مهم مصر و ادبیات عرب که تا امروز تنها نویسندهی جهان عرب است که جایزهی نوبل ادبیات به او تعلق گرفته، خبر هیجانانگیزی را اعلام کرد. برای اولینبار مجموعهی داستانی تازهای از نجیب محفوظ منتشر خواهد شد؛ هجده داستان که محفوظ در دههی ۱۹۹۰ میلادی نوشت و تا حالا در گوشهای خاک خوردهاند.
مونا طحاوی، روزنامهنگار مصری-آمریکایی، به داشتن صراحت لهجه مشهور است و در فهرست زنان قدرتمند جهان عرب نام او به چشم میخورد. اولین کتاب او با عنوان روسریها و پردههای بکارت: چرا خاورمیانه نیازمند انقلابی جنسی است در سال 2015 انتشار یافت.
وقتی محمد سامی در دههی ۱۹۹۰ در یک خانوادهی صوفی بزرگ میشد، در خانه هرگز واژهی «تصوف» به گوشش هم نخورده بود. تا حدودی فهمیده بود که همهی اطرافیان او طوری بار نیامدهاند که برای نماز جمعه به مسجد الحسین بروند یا قصیدهی البردهی بوصیری را بخوانند؛ و در عین حال میدانست که مناسک دینی خانوادهاش را جریان اسلامیِ رایج محکوم میکند.
در سال ۱۹۳۸، نزدیک به چهل هنرمند و روشنفکر بیانیهای با عنوان «زنده باد هنر منحط!» در قاهره منتشر کردند. این بیانیه به زودی به تأسیس گروه «هنر و آزادی»، متشکل از هنرمندان سورئالیست ساکن مصر، منجر شد. به تازگی، مجموعهای از آثار هنری این گروه سورئالیستی در موزهی تیت لیورپول در بریتانیا به نمایش در آمده است.
نجیب محفوظ، رماننویس برجستهی مصری، تحت تأثیر اندیشههای هانری برگسون، فیلسوف فرانسوی، به درک تازهای از زمان تاریخی و نسبت آن با اخلاق دست یافت. محفوظ در رمانهای خود، این درک روادارانه از زمان و اخلاق را در نگاه تازهاش به تاریخ مصر بازتاب میدهد.
امروزه، «مصر» کشوری با هویتی اسلامی را به ذهن متبادر میکند، و گاهی از اقلیت مسیحیان قبطی آن نیز حرفی به میان میآید. این ذهنیت اغلب با این فرضِ ناخودآگاه همراه است که، اگر یهودیانی هم در مصر وجود داشته باشند، تعداد آنها بسیار اندک است. این ذهنیت درست و دقیق نیست.