در پارکها تجربهی با هم بودنی دور از هم را داریم. این تابِ یکدیگر را در نزدیکی هم آوردن، با حفظ فاصلهها، بنیادهای صلح را در زیست اجتماعی ما تقویت میکند. در کنار هم بودنْ ما را بیخطرتر میکند. دیدار انسان، آدمها را از دور و نزدیک برانداز کردن، با آنها معاشرت و اختلاط کردن، گامی به سوی رفع بیگانگی و رفع خطر جنگ است.
اگر ایدهی رایج و مد روز در دههی ۱۹۸۰ «سیر صعودی» بود، شعار این دهه «صداقت» است. این ایدئال غالب که باید با خودت روراست باشی و «خود واقعیات باش» به ندرت به نقد کشیده میشود. اما اگر این آرمان مانعی بر سر راه دگرگونی فردی بوده باشد و همگان را به ماندن در موقعیت موجودشان ترغیب کند، چه؟
میگویند کتاب باغ است باغی جادویی. پس فلسفه و باغ، پیش از آنکه در باغ به هم برسند، در «کتاب» به هم میرسند. در اینجا، فلسفه همان فلسفه است اما باغ تنها خاطرهی باغ است خاطرهای که کتاب میتواند آن را تجدید کند. کتاب میتواند این دو را به هم پیوند دهد. کتابهای فلسفی باغهای جادوییاند.
«پوپولیسم»، به عنوان یک پدیدهی سیاسی و اجتماعی گسترده، چهرهی بسیاری از کشورها را دگرگون کرده و زمام آنها را به دست «پوپولیستها» داده است. پوپولیسم چیست و پوپولیستها کیستند؟ یک استاد نامدار علوم سیاسی، در کتابی که اخیراً منتشر کرده، بحثهای راهگشایی در این باره ارائه میدهد؛ ترجمهی کامل این کتاب به شکل مقالات جداگانه در «آسو» منتشر میشود.
لباسها به ما چه میگویند؟ لباس حقیقت را میپوشاند یا آشکار میکند؟ چه رابطهای میان لباس و «خود» ما وجود دارد؟ چرا فیلسوفان به ندرت در باب لباس تأمل کردهاند؟