آیا منازعهی جاری صرفاً محدود به حجاب و بدنِ زن در جمهوری اسلامی است یا فراتر از آن و در حکم تنازعی تاریخی و سرنوشتساز بر سر سیطرهی نوعی نگاه به زندگی در بین ایرانیان است؟
«اینجا خونهی تو هم باشه، الان که ما اینجا هستیم، محل کارِ ماست». این جمله نقلقولی است از یکی از مأموران امنیتی که در آبانماه برای بازداشت یک زوج خبرنگار و تفتیش به خانهی آنها رفته است.
در این گاهشمار به راهی که از ۱۷۵ سال قبل تا کنون برای مبارزه با حجاب اجباری در ایران پیموده شده است نگاه میکنیم.
هنگام دریافت چمدانها دیدم خانمی که موقع کنترلِ گذرنامه شالی بر سر داشت، حالا بیحجاب است. بعضی از زنانی هم که به استقبال مسافران آمده بودند، حجاب نداشتند.
حالا نزدیک به یک سال است که بسیاری از زنان در ایران خود را از قید حجاب اجباری رها کردهاند. برای بسیاری از آنها کشته شدن ژینا امینی در شهریور ۱۴۰۱ آخرین تیر بر تابوت حجاب اجباری بود، اما نباید از یاد برد که این مبارزه از نزدیک به دو قرن پیش آغاز شده است.
در سال ۱۳۹۶ وقتی ویدا موحد روسریاش را بر چوب کرد، نسل جوان از اقدام رادیکال «دختران خیابان انقلاب» علیه حجاب اجباری چندان استقبال نکرد اما پنج سال بعد همان حرکت رادیکال به خیزشی فراگیر در میان نسل جوان انجامید. در این فاصله چه تغییراتی در جامعه رخ داده است؟