تب‌های اولیه

«و فواره‌های سبز ساقه‌های سبک‌بار شکوفه خواهد داد»؛ نگاهی به موسیقی و پرفورمنس‌های اعتراضی

نهال تابش

پرفورمنس‌آرت شاخه‌ای از هنرهای تجسمی است که در آن هنرمند از بدن‌ خود برای ارتباط با مخاطب استفاده می‌کند. یکی از دلایل اهمیت پرفورمنس‌آرت ارتباط تنگاتنگ آن با جامعه و سیاست است. هنرمندان در پاسخ به مسائل و مشکلات سیاسی-اجتماعی، مجموعه‌ی کنش‌ها و نمایش‌هایی را خلق می‌کنند. ازاین‌رو هنر پرفورمنس را می‌توان نوعی کنشگری سیاسی هنرمند دانست.

جودیت باتلر از ما می‌خواهد که به خشم خود شکل تازه‌ای بدهیم

ماشا گسن

جودیت باتلر در آخرین کتاب خود با عنوان «نیروی خشونت‌پرهیزی» استدلال می‌کند که در این زمانه، و احتمالاً در هر زمانه‌ای، باید اشکال کاملاً نوینی از همزیستی میان انسان‌ها در جهان را تخیل کرد. جهانی که او آن را «برابری بنیادین» می‌خواند.

غبار اندوه و ماتم

اِیپریل ریس

لیزا شولمان، عصب‌شناسی که شوهرش را نه سال پیش بر اثر سرطان از دست داد، چنین به یاد می‌آورد: «غم و ناراحتی جدی‌ای وجود داشت اما مشکل اصلی این نبود؛ گم‌گشتگی و بیگانه‌شدن با محیط بود. احساس می‌کردم که در جهانی کاملاً بیگانه بیدار شده‌ام، چراکه کل زیربنای زندگی روزمره‌ام از اساس محو شده بود.»

یک‌ متر و نیم: رویارویی با مرگ

گفتگوی لیلی نیکونظر با عرفان ثابتی

کرونا مرگ را به خبری روزانه تبدیل کرد. آیا مرگ مبتذل و پیش‌افتاده شده؟ آیا کمتر از قبل از مرگ می‌ترسیم؟ در پساکرونا به مرگ چگونه می‌اندیشیم و چه طور برای آن معناسازی می‌کنیم؟ و چگونه سوگواری می‌کنیم؟ در بخش ششم از مجموعه پادکستِ «یک متر و نیم» با عرفان ثابتی، جامعه‌شناس و پژوهشگر، در مورد مرگ و پساکرونا گفتگو کرده‌ایم.

مالیخولیای نسل‌کشی در سکوت کومیتاس

مهدی شبانی، اوموت بوزیل

به‌‌رغم خاموشی زودهنگام کومیتاس و دست شستن از ساخت و اجرای موسیقی در پی نسل‌کشی ارامنه، او پدر موسیقی ارمنی به شمار می‌رود. کنسرواتوار موسیقی ایروان را به اسم او «کومیتاس» نامیده‌اند. آرامگاه او نیز در همین شهر است و از آن با عنوان «پانتئون کومیتاس» یاد می‌کنند. هرچند نقش و تأثیر او به صورت خاص در موسیقی ارامنه و به صورت عام در موسیقی شرق می‌توانست بسیار گسترده‌تر باشد، اما جایگاه او در میان ارمنی‌ها هم‌تراز یوهان سباستیان باخ در آلمان یا جوزپه وردی در ایتالیا است.

مارکوس اورلیوس؛ تسلی‌بخشِ غم‌ها و معمار آینده

جیمی لومباردی

بر اساس سوءتعبیر رایج هر کس که رواقیمسلک باشد خم به ابرو نمی‌آورد و از امواج خروشان احساسات در امان است. اما ایرادی که این گزاره در باب رواقی‌گری دارد اینجاست: احساسات ما، حتی دردناک‌ترینشان، لزوماً دشمن ما نیستند؛ به شرط آن که یاد بگیریم به آنها به چشم راهنما نگاه کنیم.

نگاهی به فیلم «آنهایی که به جا ماندند»؛ زنده‌ماندنی دشوارتر از جان باختن

عرفان ثابتی

وقتی ارتش آلمان نازی در مارس ۱۹۴۴ مجارستان را اشغال کرد این کشور میزبان بزرگ‌ترین جامعه‌ی یهودی اروپا بود اما تا ژوئیه‌ی همان سال بیش از نیمی از ۸۲۵ هزار یهودیِ مقیم این کشور روانه‌ی اردوگاه‌های مرگی نظیر آشوویتس و بوخنوالد شده بودند. تا پیش از آزادسازی کامل بوداپست به دست سربازان اتحاد جماهیر شوروی در فوریه‌ی ۱۹۴۵ ده‌ها هزار تن از یهودیان ساکن دو گتوی کوچک و بزرگ بوداپست هم به قتل رسیدند.

چرا بعضی از غم‌‌ها به این زودی‌‌ها التیام نمی‌یابد؟

مری لوندورف

این واقعیتی تلخ است که اکثر ما از دست رفتن عزیزانمان را تجربه خواهیم کرد. هر سال، در جهان، تقریباً ۵۰ تا ۵۵ میلیون نفر می‌میرند. حدس و گمان بر این است که هر مرگی به طور متوسط، پنج نفر بازمانده را سوگوار می‌کند. تجربهی هر فقدانی معمولاً طیفی از واکنش‌‌های روانی-اجتماعی به دنبال دارد.