گسترش موج خشونت در دهههای اخیر در جوامع اسلامی، زمینهی طرح این پرسش را فراهم آورده است که آیا اسلام ذاتاً دینی نامتسامح است؟ آیا خشونت از خصوصیات ذاتی و جداییناپذیر این دین است یا امری عَرَضی است که گاهی با آن همراه میشود؟ و در صورت عرضی بودن، آیا منابع پدیدآورندهی آن الهیاتی هستند یا جامعهشناختی؟ به عبارت دیگر، برخی باورها و گزارههای دینی در اسلام ذاتاً به خشونت منتهی میشوند و یا خصوصیتهای اجتماعی برخی جوامع مسلمان به خشونت و عدم تسامح در دورهی کنونی انجامیده است؟
بسیاری پس از مهاجرت همچنان تعلقِ خاطر نسبت به جایی به نام وطن داشته و آرزوی بازگشت به آن را دارند. این مکان در خاطرات افراد انعکاس گذشتهی طلایی و شیرینی است که پیش از دورهی مهاجرت وجود داشت. ذهن افراد غالباً با گزینش لحظات شیرینِ گذشته و حذف وقایع ناگوار، تلفیقی ناهمخوان با واقعیات تاریخی ارائه داده و سپس در حسرت آن وضعیت مینشیند. احساس حسرت بسیاری را به اندیشهی بازگشت به وطن میاندازد. اما این افراد بهندرت آنچه را در تخیل خود از وطن دارند در واقعیت هم مییابند.
آیا نسخههای مدرن اسلام نیکوتر و پسندیدهتر از نسخههای سنتیاند؟ الگوهای مختلف دینداری کداماند و چگونه میتواند نگرشهای مدرن و سنتی به اسلام را داوری کرد؟
ایگور گولومستاک در کتاب «هنر توتالیتر» زمینهها و روند پیدایش این نوع هنر و سرانجامِ آن را به بحث گذاشته است. او به نمونههای متعددی از هنر توتالیتر در اتحاد جماهیر شوروی، آلمان نازی، ایتالیای فاشیستی، چین مائوئیستی، و نظام بعثی در عراق پرداخته است. این مقاله در صدد بررسی نمونههای این نوع هنر در نظام جمهوری اسلامی ایران است.
آنچه در تنشهای اخیر بین ایران و عربستان بیش از همه توجهها را به خود جلب کرده، زبان دینیای است که این دو کشور برای سرزنش یکدیگر از آن استفاده میکنند. آیا میتوان با توجه به این زبان، تنش بین دو کشور را صرفاً تقابل تشیع و وهابیت دانست؟