همیشه زنان این امکان را ندارند که بین دو گزینهی تقابل و تعامل یکی را انتخاب کنند. مسئلهی اصلی برای بسیاری از زنان در جهان سوم شیوهی همکاری و مبارزهی توامان با دولت است.
تجربهی زنان درگیر در جنبش خانههای امن در ترکیه به آنها نشان داده است که نگهداری از این خانهها مستلزم مسئولیتپذیری دولت است، زیرا بدون بودجهی مستمر دولتی این پناهگاهها مدام در معرض خطر تعطیلی قرار میگیرند.
دو عامل در قدرت سیاسی فمینیستهای برزیل نقش داشتند: تخصص و اِشرافشان بر سیاستگذاریهای عمومی، و مشروعیتی که از طریق مشارکت فعالانه در مبارزه برای نیل به دموکراسی به دست آورده بودند.
وقتی احزاب سهمیهبندیهای نامزدی را میپذیرند اغلب به دنبال جذب رایدهندگان زن هستند و همین سیاست جذب غالبا پای مباحث و موضوعاتی را که رنگ فمینیستی دارند به مباحث درون احزاب باز میکند.
تأکید صرف بر اعطای سهمیهی نمایندگی به زنان گاه میتواند موجب قربانی شدن مطالبات زنان برای نیل به عدالت توزیعی و دسترسی برابر به منابع و امکانات عمومی شود.
فمینیستهای بسیاری از کشورهای عربی به این فکر افتادهاند که همبستگی را خارج از دولت شکل دهند و با تشریک مساعی و بسیج نیروهای خود انحصار دولتی در امور زنان را بشکنند.