زهرا دوغان؛ زندگی و اعتراض با نقاشی
آثار و نقاشیهای زهرا دوغان زمانی معروفیت جهانی یافت که بنکسی، هنرمند مشهور بریتانیایی، در سال ۲۰۱۵، در حمایت از او نقاشی دیواری بزرگی به طول بیش از ۲۰ متر را در یکی از خیابان های شهر نیویورک به نشانهی اعتراض به زندانی شدن او کشید و از دولت ترکیه خواست که زهرا دوغان را آزاد کند.
زهرا دوغان در سال ۲۰۱۵ در پی بازنمایی هنری اشغال نظامی شهر نصیبین به دست ارتش ترکیه بازداشت و به دو سال و ده ماه زندان محکوم شد. در آن زمان گفتگوهای صلح میان دولت ترکیه و احزاب کرد به بنبست رسیده بود، و ارتش ترکیه شهرهای کردنشین را سرکوب میکرد. در جریان این حملات شهرهایی مانند نصیبین و سور تقریباً از بین رفتند. زهرا دوغان در یکی از نقاشیهایش پرچم ترکیه را بر ویرانههای به جا مانده از حملهی ارتش به نصیبین تصویر کرده بود.
در سال ۲۰۱۷ انجمن آزاداندیشان سوئیس جایزهی شخصیت آزاداندیش سال را به زهرا دوغان اهدا کرد. او که در آن زمان در زندان بود پیامی به این مناسبت نوشت، که همکار روزنامهنگارش ناز اوکه آن را در مراسم اهدا جایزه از طرف او برای حاضران خواند. او در بخشی از نامهاش نوشته بود:
«اکنون من بر فرهنگ و تاریخ و اساطیر خاورمیانه تمرکز کردهام و به روش خودم در حال انتقال هنر به اجتماع هستم. در زندان برای همبندیانم کلاس نقاشی برگزار میکنم و به دوستانم نقاشی یاد میدهم. آنها عاشق نقاشی شدهاند. من به آنها آموختهام که از موهایشان و از پرهای پرندگان که در حیاط پیدا میکنند قلممو بسازند زیرا ما امکانات نقاشی در زندان نداریم و از هر چیزی برای بیان فکر و عقیدهمان استفاده میکنیم. همچنین روزانه چهار ساعت از وقتم را به این اختصاص دادهام تا با زنان اینجا گفتگو کنم تا بتوانم رمانی بر اساس داستان زندگیشان بنویسم. من دوست ندارم شما تصور کنید حالا که زهرا در زندان است به فردی غمگین تبدیل شده است. زنی که وقتش را هدر میدهد. این نامه را مینویسم تا تمام کارهایی را که در اینجا در حال انجامشان هستم برای شما شرح دهم چون میخواهم که شما هر زمان که نام من را میشنوید زنی باامید و روحیهی قوی را در ذهنتان مجسم کنید، یک زن قدرتمند و استوار...»
او در فوریهی سال ۲۰۱۹ با اتمام دوران حبس از ترکیه خارج شد و به بریتانیا مهاجرت کرد و از آن پس آثارش را به صورت نمایشگاه نقاشی و اجرای پرفورمنس هنری در گوشه و کنار جهان به نمایش میگذارد.
زهرا دوغان در ۲۵ نوامبر ۲۰۱۹ همزمان با روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان به یاد هاوین خلف، سیاستمدار زن کُرد که به دست ارتش ترکیه در روژاوا کشته شد، اثری را در موزهی شهر برشیا در ایتالیا به روی صحنه برد. او در این اجرای هنری از شیوهای بهره برد که در دوران حبس با آن آثارش را خلق کرده بود.
در روزهای ابتدایی سال ۲۰۲۰ میلادی نمایشگاهی از آثار او با عنوان «ما هم روزهای خوبی خواهیم داشت» در موزهی سانتاجولیای ایتالیا افتتاح شد. در این نمایشگاه حدود ۶۰ اثر از این هنرمند را که بسیاری از آنها در زندان دیاربکر خلق شدهاند به نمایش گذاشتهاند.
به نظر من زندگی خودش هنر است، مخصوصاً زندگی انسانهای مخالف، آنها که در مقابل چیزی میایستند و با افکار و اعمالشان مخالفت خود را ابراز میکنند. آنها با جزئیترین ابراز عقیدهشان در حال خلق چیزی هستند و خلق کردن هنر است.
آثار خلق شده در زندان دیاربکر اغلب به کمک موادی مانند خون، قهوه، زردچوبه، خاکستر سیگار و پسماندهی غذا روی پارچهی لباس زنان در زندان یا تکههای روزنامه کشیده شدهاند. در این آثار مضامین فمینیستی و کوییر حضور چشمگیری دارند. او همچنین میکوشد با هنرش به وضعیت کردستان اعتراض کند.
زهرا دوغان در گفتگویی که با مجلهی اینترنتی «کدیستان» داشته فعالیتها و ارتباطش با زنان زندانی را اینگونه شرح میدهد:
به نظر من زندگی خودش هنر است، مخصوصاً زندگی انسانهای مخالف، آنها که در مقابل چیزی میایستند و با افکار و اعمالشان مخالفت خود را ابراز میکنند. آنها با جزئیترین ابراز عقیدهشان در حال خلق چیزی هستند و خلق کردن هنر است.
تمام انسانهایی که در حال خلق هستند هر کدام به نوعی هنرمندند چون تلاششان در جهت زیبا کردن زندگی است. تمام آنچه ما در مدرسههای هنری میآموزیم همین است. در زندگی خود من هم درست همین اتفاق افتاد. همه چیز را از مجادلات آموختم. بگذارید مثالی بزنم. پرچم سفیدی را در نظر بگیرید که «تایبت آنا» با پارچهی دم دستی ساخته بود و هفت شبانهروز جلوی خانهاش به عنوان پرچم سفید ایستاد. این پرچم میتوانست یک روسری، دستمال یا هر چیز دیگری باشد اما ما آن را چگونه دیدیم؟ پرچمی که می گفت: "من یک غیر نظامی هستم و اینجا خانهی من است" و شما زمانی که به آن نگاه میکردید برای درک منظور تایبت آنا نیازی به کلمات نداشتید. او حرف نمیزد، فریاد نمیکشید، هیچ نمیگفت اما شما او را میفهمیدید و این تنها به واسطهی آن پرچم سفید بود که بین ویرانهها آویخته شده بود. پارچهی سفید هرچه هست ما نمیدانیم اما وقتی تایبت آنا آن را در اوج حملهی نظامی ارتش دولت ترکیه به شهر و محل زندگیاش از روی ترس و استیصال و برای حفظ جان فرزندانش بر در خانه میآویزد، مفهومش را درک میکنیم. من میگویم هر چیزی میتواند به چیزی کاملاً متفاوت تبدیل شود و هنر راه بیان این اصل است. یک برگ روکا، یک فنجان قهوه، خون عادت ماهیانهی زنان در زندان، اینها تمام آن چیزهایی بود که من در کشیدن نقاشیهایم از آنها استفاده کردم. اما حالا زمانی که شما به نقاشیها نگاه میکنید چه میبینید؟»
زهرا ادامه میدهد:
«من در زندان دوستان زیادی پیدا کردم که بسیار به نقاشی علاقهمند بودند و ما تقریباً با امکاناتی نزدیک به صفر نقاشی را شروع کردیم. مثلاً در فضای خالی زیر تختها در نور کم و دید ضعیف بدون هیچ رنگ و بوم و قلممویی نقاشی کشیدیم چون نیاز داشتیم خودمان را بیان کنیم. من فکر میکنم که نقاشی روشی لجبازانه برای آزاد کردن مفاهیم اسیر در ذهن و روح زنان زندانی بوده است. روزهای اول زنها در اطرافم جمع میشدند و با دقت نقاشی کردنم را تماشا میکردند، کمی بعد شروع کردند به اظهار نظر و حرف زدن و کمکم دیدن و تصور کردن. اینجا بود که به نظرم رسید میتوانم به آنها نقاشی کردن بیاموزم. البته من ادعا نمیکنم که معلم خوبی بودم، من تنها تلاش کردم که تجربههایم را به این زنان که هیچ راهی برای بیان خود ندارند، انتقال بدهم و در نهایت روزی که این نقاشیها راهی برای نمایش در جای جای جهان پیدا کرد ما شاهد تأثیر فراوان آن بر مخاطب بودیم. آنها زمانی که به نقاشیها نگاه میکنند دیگر آنجا روکا، خون، قهوه یا پسماندهی غذا نمیبینند بلکه حاصل کار را نظاره میکنند. در واقع همین قدر ساده است، ما برای ابراز خودمان بایستی راهی را انتخاب کنیم و ادامه دهیم.
در آن روزها یک بار در هفته در حیاط زندان دورهمی داشتیم. روزهای جمعه بعد از انجام کارهای نظافت به ما اجازه داده میشد تا برای نوشیدن قهوه دورهم جمع شویم. بعد از نوشیدن قهوه تکهای پارچه از لباسی را پاره میکردم و پارچه را روی میز پهن میکردم. هر پارچه ظرافت جذب متفاوتی دارد. بعد روی آن مثلاً قهوه یا خون میریختیم، وقتی پارچه خون را جذب میکند، نمیدانید قرار است کجا بایستد، خلق اثر از دست شما خارج میشود و به انصاف پارچه بستگی پیدا میکند. در این لحظه میایستید و آهنگ پذیرفتن خون توسط پارچه را نگاه میکنید. اینجا شما حکم نمیکنید، تنها صبر میکنید وقتی جریان خون به سمت دلخواه شما میرود، هیجانزده میشوید و در دل میگویید:"کاش اینجا بایستد" اما ممکن است خون به پخش شدن ادامه دهد و باز با خود میگویید: "باشد این هم خوب است، این را هم میتوانم بکِشم". خب در نهایت چه میشود؟ میفهمید که حکمران نیستید و این آرام آرام در تمام زندگیتان تجلی پیدا میکند، چون این روند و تجربه را ناخودآگاه با تمرین و تکرار پذیرفتهاید و درک کردهاید و همین تجربه در تمام ابعاد زندگیتان از روابط عاشقانه و دوستی گرفته تا هر چیز دیگر انعکاس پیدا میکند. یاد میگیرید که افراد را با فهمیدنشان و گوش کردن به آنها ارزشگذاری کنید. بعد از این که تعامل خون و پارچه تمام شد نوبت شما فرا میرسد و حالا هر کاری را که از دستتان بر میآید و دلتان میخواهد میتوانید انجام دهید و آنها هم این اجازه را به تو میدهند و در این چرخه مفاهیمی همچون ادراک، گوش کردن، مشارکت، عشق و مهربانی را یاد میگیرید. ما تمام اینها را هنگام ترسیم این نقاشیها آموختیم. برای همین است که فکر میکنم ارزش این لکهها بسیار زیاد است».
مجموعهی نامهها و یادداشتهای زندان زهرا دوغان در اکتبر سال ۲۰۱۹ در کتابی با عنوان «ما هم روزهای خوبی خواهیم داشت» در فرانسه منتشر شد.