تاریخ انتشار: 
1399/02/12

خواسته‌های کارگران، زیر سایه‌ی کرونا و اعتراض‌های آبان ماه

مریم حسین‌خواه

* به مناسب روز جهانی کارگر (اول ماه مه)

 

با گذشت یک قرن از آغاز جنبش کارگری در ایران و شکل گرفتن اتحادیه‌ها و سندیکاهای کارگری، هفته‌ای نیست که در گوشه‌ای از کشور صدای اعتراض کارگران بلند نشود. این کارگران معترض را چقدر می‌شناسیم؟ آنها چه می‌خواهند؟ چقدر توانسته‌اند در خلال این اعتراض‌ها به خواسته‌هایشان برسند؟ مطالبات‌شان چه نسبتی با مطالبات عام جامعه و دیگر جنبش‌های اجتماعی دارد؟

بسیاری از ما ممکن است اسم‌های چهره‌های سرشناس جنبش کارگری همچون اسماعیل بخشی، رضا شهابی، جعفر عظیم‌زاده، منصور اسانلو و ... را شنیده‌ باشیم. اما اغلب فعالان کارگری، معترضان بی‌نام و نشانی هستند که به دلیل دسترس نداشتن به رسانه‌ها و احزاب سیاسی فقط وقتی اسم‌شان به گوش می‌رسد که بازداشت، محکوم و شکنجه می‌شوند. نام بسیاری از آنها همچون کارگران معترض و بازداشت شده‌ی شرکت‌های هفت‌تپه، هپکو و آذراب، کشاورزان بلداجی، یا کارگرانی که در دی ماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸ بازداشت و کشته شدند، شاید هیچ‌وقت به گوش ما و رسانه‌ها نرسد و فقط یک عدد تقریبی از بازداشت‌شدگان و کشته‌شدگان‌شان منتشر شود.

 

مطالبات پساکرونایی کارگران

برخلاف ‌نام و نشان‌ نامشخص‌شان، مطالبات کارگران همیشه مشخص است. پرداخت دستمزد واقعی و داشتن امنیت شغلی سالیان سال است که در زمره‌ی مطالبات ثابت کارگران بوده اما هر سال مطالبات جدیدی نیز به آن اضافه می‌شود.

بهنام دارایی‌زاده، روزنامه‌نگاری که از سال‌ها پیش مسائل کارگران را دنبال می‌کند، معتقد است که سقوط ناگهانی بهای نفت، تداوم تحریم‌ها و مشکلات ساختاری حاکم در اقتصاد جمهوری اسلامی، خواست‌ها و مطالبات نیروی کار در ایران را به «حداقل‌ها» رسانده است. به گفته‌ی او: «در حال حاضر، برای میلیون‌ها کارگری که امنیت شغلی و به تبع آن، قدرت چانه‌زنی خود را از دست داده‌اند، خواست یا مطالبه‌ی اصلی، داشتن شغل یا درآمدی است که امکان تداوم زندگی را برای آن‌ها و خانواده‌هایشان ممکن سازد.»

علاوه بر این، شیوع بحران کرونا در ایران نیز زندگی کارگران و مطالبات‌شان را تحت تأثیر مستقیم قرار داده است. در پی شیوع این بیماری، کارگران در صف اول کسانی هستند که بیکار شده، درآمدشان به حداقل رسیده یا با وجود خطرهای ناشی از این بیماری مجبور به ادامه‌ی کار هستند.

 

م. یک فعال کارگری در تهران به آسو می‌گوید که در پی موج عظیم بیکاری که بر سر کارگران هوار شده، داشتن «بیمه‌ی بیکاری همگانی» یکی از مطالبات فوری کنونی است. وجود نوعی سازوکار مطمئن «تأمین اجتماعی» برای فراهم بودن حداقل‌های امکان معیشت و دسترسی‌ به خدمات درمانی مناسب، از دیگر خواسته‌هایی است که پس از شیوع کرونا به یکی از مطالبه‌های عینی کارگران تبدیل شده است.

 

سایه‌ی اعتراض‌های آبان ماه بر جنبش کارگری

در سالی که گذشت، اعتراض‌های سراسری آبان ماه، با خاستگاه و مطالباتی کارگری و به عنوان گسترده‌ترین اعتراض‌های چند دهه‌ی اخیر، جنبش کارگری را به شدت تحت تأثیر قرار داد و پس‌لرزه‌های آن هنوز تمام نشده است.

بهنام دارایی‌زاده می‌گوید هرگونه ارزیابی‌ از سال ۹۸، از جمله فعالیت‌های کارگری، بایستی معطوف به رخدادهای آبان‌ماه باشد: «هرچند شمار اعتراض‌های مشخصاً کارگری در سال ۹۸، کم شد اما ماهیت، جهت‌گیری و خاستگاه بزرگ‌ترین اعتراض‌‌‌های سال گذشته، یعنی اعتراض‌های آبان‌ماه، کارگری بود.» به گفته‌ی او: «با بررسی شعارها، گستره‌ی جغرافیایی اعتراض‌ها، خاستگاه‌ اجتماعی کشته‌شدگان و… می‌توان به روشنی به این جمع‌بندی رسید که هر چند سازمان‌‌دهی کارگری در ایران وجود ندارد اما خواست‌ها و مطالبات کارگری و اقتصادی کاملاً برجسته و مطرح است، تا جایی که حتی اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی نیز در ظاهر سعی می‌کند با خواست‌ها و مطالبات کارگری و رتوریک نیروهای چپ همراهی کند.»

کاهش تعداد تجمع‌ها و اعتصاب‌های فعالان کارگری در یک سال گذشته در حالی است که یک سال قبل از آن، در سال ۹۷ نوع و تعداد اعتراض‌های کارگری به قدری چشمگیر بود که بسیاری آن را نقطه‌ی عطفی در جنبش کارگری ایران می‌دانند. در سال ۹۷، رانندگان کامیون و کامیون‌داران برای اولین بار دست به اعتصاب سراسری زدند که منجر به اختلال در زنجیره‌ی حمل و نقل شد. معلمان نیز پس از سال‌ها، سه بار به صورت سراسری در مدارس تحصن کردند. اعتصاب‌های کارگران هفت تپه و فولاد به خیابان‌های شهر کشیده شد. در خود هفت تپه نیز ۱۰ سال بعد از ایجاد و سرکوب سندیکا، نهاد جدیدی به نام «مجمع نمایندگان مستقل هفت‌تپه» شکل گرفت که به الگوی سازماندهی کارگری بدل شد.

هرچند شمار اعتراض‌های مشخصاً کارگری در سال ۹۸، کم شد اما ماهیت، جهت‌گیری و خاستگاه بزرگ‌ترین اعتراض‌‌‌های سال گذشته، یعنی اعتراض‌های آبان‌ماه، کارگری بود

با این‌حال به علت فقدان نهادهای مستقل کارگری، همبستگی پایداری بین بخش‌های مختلف جنبش کارگری شکل نگرفت و همبستگی‌هایی همچون اعتراض‌های پاییز ۹۷ در خوزستان نیز شکننده و مقطعی بودند. اعمال سرکوب و کنترل حکومت نیز عامل دیگری برای ممانعت از سراسری شدن اعتراض‌های سازماندهیشده و عقبگرد ملموس در بخش‌های مهم جنبش کارگری بود.

م. فعال کارگری در توضیح این اقدامات حکومت می‌گوید: «از اواخر سال ۹۷، شاهد دو حرکت موازی از سوی حکومت بودیم: یکی ورود نیروهای بسیجی و هواداران ابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضائیه به حوزه‌ی اعتراض‌های کارگری برای بهره‌برداری سیاسی و تبلیغاتی؛ و دوم آغاز سرکوب سنگین و انتقام‌گیری از جنبش کارگری. به‌گونه‌ای که راه‌بندان و اعتصاب رانندگان و کامیون‌داران را مصداق "قطاع‌الطریق" یا "راهزنی" اعلام کردند که می‌تواند مجازات اعدام در پی داشته باشد، یورش به فعالان صنفی معلمان شدت گرفت، رهبران گروه ملی فولاد اهواز و هفت‌تپه بازداشت شدند، فعالانی مثل اسماعیل بخشی را به اعتراف‌گیری اجباری و نمایشی تلویزیونی کشاندند و در نهایت با نابودی تشکل‌های مستقل کارگری در هفت‌تپه و فولاد اهواز، از خاکستر آنها "شورای اسلامی کار" را علم کردند.»

این فعال کارگری با اشاره به اینکه در تابستان ۹۸ اعتصاب دوباره‌ی کارگران هپکو و بستن راه‌آهن توانست فضای سکوت و سرکوب را تا حدی بشکند، ادامه می‌دهد: «جنبش کارگری در سال ۹۸ آسیب‌ها و زخم‌های زیادی خورده بود و از پویایی و قدرتِ سال ۹۷ افتاده بود اما خشم خودش را خیزش سراسری آبان ماه منفجر کرد.»

 

همبستگی با کارگران، برای خواسته‌های عمومی و سیاسی

در اعتراض‌های آبان ماه، البته فقط کارگران نبودند که به میدان آمده بودند. معترضانی با پایگاه‌های اجتماعی متفاوت از طبقه‌‌ی‌ متوسط، زنان، دانشجویان و جوانان نیز در کنار کارگران صدای اعتراض‌شان را بلند کرده بودند و به گفته‌ی آصف بیات به دنبال «طرح درخواست‌های عمومی‌تر و سیاسی‌تر» بودند.

این همراهی قشرهای مختلف و فعالان دیگر جنبش‌های اجتماعی با جنبش کارگری از دیگر نقاط روشنی است که پیش از آبان ۹۸ نیز نشانه‌های آن دیده می‌شد. بهنام دارایی‌زاده در توضیح این همراهی می‌گوید: «واقعیت این است که طبقه‌ی متوسط شهری، خاستگاه بخش بزرگی از فعالان اجتماعی است. این طبقه در سال‌های گذشته، به لحاظ اقتصادی آسیب‌پذیرتر شده و دغدغه‌های مشخص اقتصادی پیدا کرده است. همین دغدغه‌ها و نگرانی‌های اقتصادی است که موجب شده این کنش‌گران با مطالبات کارگری و فعالان کارگری همراه‌تر شوند. برای مثال، به‌نظر می‌رسد که فعالان یا کنشگران فمینیستی که از رویکرد چپ به مسائل زنان نگاه می‌کنند بیش‌تر شده‌اند و در میان فعالان محیط زیستی و دانشجویی نیز می‌توان جریان مشابه‌ای را نشان داد.»

در این میان، جنبش دانشجویی و به‌ویژه طیف چپ دانشجویان، نزدیک‌ترین ارتباط و همراهی را با جنبش کارگری داشته‌اند و از نمونه‌های آن می‌توان به راهاندازی کمپین «علیه بیگارورزی» در مقابل طرح «کارورزی» دولت، برگزاری تجمع در حمایت از اعتصاب‌های کارگران هفت تپه و فولاد اهواز، تحصن در همبستگی با تحصن سراسری معلمان و دفاع از کارگران بازداشتی اشاره کرد. شرکت فعالان جنبش‌های زنان و دانشجویی در مراسم روز جهانی کارگرِ سال پیش که به بازداشت و محکومیت برخی از آنان نیز منجر شد، از دیگر نشانه‌های پررنگ همبستگی بین جنبش کارگری و دیگر جنبش‌های اجتماعی است.

 

 مطالبات برآورده نشده‌

با همه‌ی این فراز و نشیب‌ها، جنبش کارگری ایران در سال گذشته چقدر در رسیدن به خواسته‌هایش موفق بوده است؟

یک فعال کارگری که از تهران با ما گفت‌وگو کرده است می‌گوید: «کارگران به برخی مطالبات خُرد و کوچک خود رسیده‌اند اما اگر مطالبات کلان و اصلیِ آن‌ها را در نظر بگیریم، کارگران نه تنها به خواسته‌هایشان نرسیده‌اند بلکه به خاطر سرکوب عقبتر هم رفته‌اند. نمونهاش هم نیشکر هفتتپه است که با خواست لغو خصوصیسازی پا به صحنه گذاشت ولی به جایی نرسید. یا شرکت هپکو که در این چند سال مبارزهاش در یک دور باطل بین بخش خصوصی-دولتی میچرخد و به‌‌رغم آن همه وعده و وعید و نشست با مقامات و اخبار خوش از بهبود شرایط هپکو، نه سفارش تولیدی گرفته شد، نه چرخهای تولیدش چرخید و نه درآمد و فروشی داشت.»