بر حسب شاخصهای جامعهشناختی، تغییر در رفتارهای دینی و باورهای جمعیتهای محلی اصلاً به اندازهای نیست که انتصاب عنوان «پساسکولار» را بر این جوامع موجه سازد. اوج گرفتن روند دینداریِ غیرسازمانیافته و دینداری به شیوهی معنویتگرایی در حدی نیست که کاهش عضویت در جوامع عمدهی دینی را جبران کرده باشد.
چرا بعد از این همه سال، الان میگوید که به او تجاوز شده؟ چرا روایتش از آزارجنسی انسجام ندارد؟ خودش هنوز شک دارد که تجاوز بوده یا فقط آزار جنسی، ما چطور مطمئن باشیم که اتفاقی افتاده؟ چرا مدام میگوید که قربانی نیست، مگر به او تجاوز نشده؟ اینها فقط بخشی از سؤالهایی است که بعد از هر روایتی از تجاوز و آزار جنسی مطرح میشود.
میخواهم به خوانشِ یک ترکیب در شاهنامه بپردازم که، به گمانِ من، قرنها نادرست خوانده شده است. زیرا از حدودِ دو قرن پس از روزگارِ فردوسی اشارتِ تاریخیِ آن تا این زمان از یادها رفته بوده است. و خواهم گفت که چهگونه. و آن خواندنِ سُرو-تاج (sorū-tāj) است به صورت سَر-و-تاج (sar-o-tāj).
اسپینوزا اخلاق خود را در فاصلهی میان سالهای ۱۶۶۱ و ۱۶۷۵ نوشت، امّا کتاب پس از مرگ وی و مخفیانه به چاپ رسید. در آن کتاب اسپینوزا به تفصیل دربارهی نفرت، به مثابهی یکی از مذمومترین عواطف انسانی سخن میگوید و درهای آزادی، عقلانیت، و سعادت را به روی کینتوزان بسته میبیند.
این مستند برخلاف رویهی رایج مستندهای این روزها که بیشتر بر محور صحبتهای دیگران دربارهی سوژه میگذرد، متمرکز بر خود سوژه است و حرفها و روزمرگی او. رضا خندان، همسر نسرین ستوده؛ منصوره شجاعی، فعال حقوق زنان که سالها با ستوده همکاری کرده؛ تقی رحمانی، فعال سیاسی از دیگر چهرههایی هستند که در این مستند دربارهی ستوده و تجربهی کار و زندگی و مقاومت او صحبت میکنند.
پناهجوی ناسپاس اثر نویسندهای است که در اوج حرفهی خود ایستاده و امر شخصی و سیاسی را به همان نحوی در هم آمیخته که کارولین فورشه از «امر اجتماعی»، هم به عنوان «محلی برای مقاومت و مبارزه» و هم «قلمرویی که در آن ادعاها علیه نظم سیاسی به نام عدالت مطرح میشود» نام میبرد.