آیا میتوان از ادبیات اوکراینی حرف زد، وقتی که این سرزمین در حال جنگ است، وقتی که مردان و زنان زندگی خود را برای دفاع از آزادی خویش به خطر میاندازند؟ آیا زشت نیست که خود را دلمشغول هنر و سینمای اوکراینی کنیم وقتی که محققان جرمشناس گورهایی دستهجمعی را در مناطقی کشف میکنند که پیش از این غارتگران پوتین آنجا را اشغال کرده بودند؟
بسیاری از کشورهایی که رأی ممتنع دادند، از جمله کشورهایی هستند که قبلاً برای این نوع تصمیمها رأی منفی میدادند. این واقعیت که حتی این دسته از کشورها رأی ممتنع دادهاند نشان میدهد که این بار وجدان سیاستمداران و دیپلماتهای این کشورها بر اثر وضعیت وخیم حقوق بشر در ایران، بهویژه قتل و شکنجهی کودکان و زنان، تکان خورده است و حاضر به حمایت از جمهوری اسلامی ایران نیستند.
خیزش انقلابی کنونی را بسیاری سرکشیِ نسل جوانی میدانند که دیگر تاب حکومت اسلامی را ندارد. اما همانگونه که آفرینش خودبهخودی نداریم، هیچ نسلی هم از زیر بته درنمیآید و خانوادهای دارد. این نسل هم از بوتهی آزمون و تجربهی خانوادههایشان بیرون آمده زیرا نهاد خانواده، مهمترین و اصلیترین نهاد اجتماعی است که در این چهل و چند سال در برابر یورش حکومت اسلامی ایستادگی کرده است.
تجارت بین همهی کشورها در حدود ۲۰هزار میلیارد دلار است که نسبت به سال ۱۹۸۰ تقریباً ده برابر شده است. جریان سرمایهى بینالمللی نیز در این دوره با رشدی تصاعدی، از ۵٠٠ میلیارد دلار در سال به بیش از ۴٠٠٠ میلیارد دلار رسید. و در مقایسه با چهار دههى قبل، مردم نزدیک به پنج برابر بیشتر به سفرهاى خارجی میروند.
روی دیوار با حروف درشت نوشته بودند: «از ایستادن در صفهای بیپایان خسته شدهایم!» چنین نوشتهای در دوران رژیم کمونیستی چائوشسکو برتافتنی نبود. تازه این اول ماجرا هم نبود؛ قضیهی دیوارنوشتهها از هفده روز قبل شروع شده بود.
یک صفحهی پرطرفدار فیسبوک که برای محکوم کردن مرگ مرد جوانی بر اثر ضرب و شتم پلیس مصر ایجاد شده بود، محل سازماندهیِ خیزش اولیهی تحریر بود و صدها هزار هوادار را گرد آورد. یکی از دوستان مصریام بعدتر به شوخی میگفت این باید نخستین بار در تاریخ باشد که فردی میتواند با کلیک کردن روی «من شرکت میکنم»، در پاسخ به یک دعوت فیسبوکی، به انقلاب بپیوندد.