حاکمیت سیاستهایی را پیاده میکند که از کیفیت زندگی و طول عمر مردم میکاهد، اما هرگز مسوولیت وضعیت پیشآمده را نمیپذیرد. نمیتوانیم به اوضاع عمومی، شرایط نابسامان محیط کاری و اضطرابهای روزمره توجه نکنیم و در عوض راجع به ضعف اراده، اشتها، غذا، سیگار، خرید و اعتیاد افراد حرف بزنیم.
با آغاز جنگ زنان بسیاری از حقوق خود را از دست دادند. حق سفر زنان بدون اجازهی شوهر یا پدر پس گرفته شد؛ زنان دیگر به لوازم جلوگیری از بارداری دسترسی نداشتند و به آنان گفته شد که وظیفهی ملیشان این است که پنج فرزند برای جنگ به ارمغان آورند. حتی کاندوم غیرقانونی اعلام شد.
شاعران عراقی گاه در عرصهی سخن از نظامیان جنگطلب هم جلوتر رفتند. در حالی که نظام پلیسی صدام ارعاب میآفرید، شعر حامی صدام فضای پلیسی و نظامی کشور را مقدس نشان میداد. تحصیلکردگانی که با حال و هوای تجدد آموزش دیده بودند چنین ادبیاتی را تولید کردند.
یکی از بزرگترین شاعران تمام ادوار روسیه و همسرش با روشی مشابه با گدایان دورهگرد امرارمعاش میکردند. تنها یک رژیم خودکامه با یک ایدئولوژی فرهنگستیز میتوانست چنین شاهکاری به خرج دهد و داغ ننگی ابدی بر پیشانی تاریخ ادب و فرهنگ سرزمین خود باقی گذارد.
باید موضع بگیریم. خنثیبودن به سرکوبگر کمک میکند نه قربانی... هرجا مردان و زنانی بهخاطر نژاد، مذهب یا دیدگاههای سیاسیشان مورد اذیتوآزار قرار میگیرند، همانجا ــ در همان لحظه ــ باید کانون جهان شود... مادامی که حتی یک معترض در زندان است، آزادیِ ما حقیقی نیست.
وقتی به تاریخ آموزشوپرورش ایران مراجعه میکنیم، نام چند تن در زمینهی آموزش کودکان میدرخشد. جبار باغچهبان یکی از آنها و برسابه هوسپیان یکی دیگر از آنهاست. در اینجا گزارش مجلهی پیمان را دربارهی برسابه، به قلم رافی آراکلیانس، میخوانید.