قبلاً عاشق خشمم بودم. وقتی جوان بودم، این آتش سوزان، این خشم پنهان را ارزشمند میشمردم، خشمی که مثل فانوس در دست میگرفتم، بی آنکه بفهمم منبع نور و گرما نیست و در عوض پوستم را میسوزاند. در آن زمان احساس میکردم که خشم خوب است.
ناصر زراعتی یکی از این افراد است که علاوه بر نویسندگی و فیلمسازی چند سالی است که با عنوان دیگری نیز شناخته میشود: نقّالی. او تا به حال نزدیک به ۲۰۰ کتاب از عناوین مختلف را خوانده و برای استفاده عموم در اینترنت قرار داده است. کتابهایی که توانسته مخاطبانی را اندکاندک به خود جذب کند و به ترویج کتابخوانی به روش خود در جامعهی فارسیزبان یاری برساند.
استالینیسم. این کلمه دهها واژه را به ذهن تداعی میکند اما «خندهدار» معمولاً یکی از آنها نیست. «کلمهی اس» اکنون مترادف با کنترل وحشیانه و همهجانبهی دولتی است و جایی برای خنده و هر گونهی دیگری از مخالفت باقی نمیگذارد. با این حال، انبوهی از دفترهای خاطرات روزانه، خاطرات و حتی بایگانیهای دولتی نشان میدهد که مردم به شوخی کردن و لطیفه ساختن دربارهی زندگی عموماً وحشتناکی که زیر سایهی گولاگ با آن مواجه بودند ادامه میدادند.
اعتراضاتی که در دو ماه گذشته سراسر خاورمیانه را فراگرفتهاند چند دلیل بنیادین مشترک دارند: بهای نفت رو به افول است؛ نرخ بیکاری بالا است؛ شهروندان به اندازهی کافی طعم فساد و دیکتاتوری را چشیدهاند. معترضان در بیروت، بغداد، تهران و الجزیره میتوانند معضلاتی را به این فهرست اضافه کنند که مختص ملتهای آنها است.
همهی ما در ابتدا مهمانایم. موجودات کوچولوی بیپناهی هستیم که دیگران باید تمام نیازهایمان را برطرف کنند. موجوداتی، که تا مدتها، نمیتوانیم جبران مافات کنیم اما معمولاً در زندگی پرستارانمان جا خوش میکنیم و برای همیشه در قلب آنها جا میگیریم.
آیینی کهن از قلب کوههای عظیم و صعبالعبور زاگرس که منادیانش به زبان کُردی پیام پروردگارشان را بر پهنهی گیتی پراکندهاند و اصول دین و عباداتشان وامگرفته از فرهنگ کُردی است. نامشان «یارسان» است و در انتظار گذار از هزار و یک «دون» شیدایی، سالهاست که سکوت اختیار کردهاند و در خلوت «جمخانه»ها با نوای تنبور در ستایش یار و معبودشان مقام میخوانند.