مستند «سفره» به کارگردانی توماس ای. مورگن، ماجرای پر پیچوخم تلاش مریم را دنبال میکند تا کسبوکار کوچک اغذیهفروشی سیار راه بیندازد. مریم مدتها در این فکر بود که کسبوکاری زنانه راه بیندازد و با کمک زنان پناهجوی دیگر کمپ، تلاش کنند تا هم وضعیت مالی خود و خانوادههایشان را بهتر کنند، هم دورهم کار و تلاش کنند و توانمند شوند و هم به الگویی برای فضای غمزده و درگیر رخوت کمپ تبدیل شوند.
رادیو روشن است و کسی میگوید: «هیچ یک از علما گوش دادن به ترانههای مدونا و بیانسه و مایکل جکسون و امثال آنها را مجاز نمیداند. این ترانهها زشت و مستهجناند، شما را تحریک میکنند که برقصید و بدنتان را تکان دهید.» مستند وقتی عربها رقصیدند شهامت هنرمندانی را به تصویر میکشد که با بزرگداشت زندگی در برابر بنیادگرایان جوامع اسلامی مقاومت میکنند.
در اواخر نوامبرِ گذشته گروهی از نوجوانان اسپانیایی به سینمایی در مادرید رفتند که در آن جای سوزن انداختن نبود. وقتی فیلم شروع شد با توجه محض به داستانهایی دربارهی کشورشان گوش دادند که قبلاً هرگز نشنیده بودند. داستان نوزادانی که در بدو تولد به زور از مادرانشان جدا شدند، داستان آدمهای بیگناهی که پس از اعدام در قبرهای دستهجمعی به خاک سپرده شدند، داستان شکنجه و مبارزهی نسلهای متوالیای که میخواستند پیش از به فراموشی سپرده شدنِ فجایعِ رخداده، عدالت اجرا و از آنها اعادهی حیثیت شود.
سرگئی لوزنیتسا، کارگردان نامدار اوکراینی، میگوید جدیدترین اثرش، «دونبَس»، داستانی دربارهی فروپاشی و تباهی است، تباهی فرد، جامعه و اخلاق. به نظر بسیاری از منتقدان اوکراینی، این فیلم روایت گویایی از نفرت، پروپاگاندا و جنگ، و نمایندهی شایستهی این کشور در بخش بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان جوایز اسکار سال ۲۰۱۹ است. آنچه در ادامه میخوانید گزیدههایی از گفتوگوی اخیر لوزنیتسا با وبسایت «اوپن دموکراسی» است.
الیان راهب، مستندساز لبنانی، که «شبهای بیخوابی»اش در سال 2012 در بخش مسابقهی «مُهر» جشنوارهی بینالمللی فیلم دوبی با استقبال روبهرو شد، امسال به این جشنواره برگشته تا شاهد نخستین نمایش جهانی اثر جدیدش، «آنها که باقی میمانند»، باشد.
در اوایل مستند از پدران و پسران، ساختهی طلال دِرکی، سکانسی وجود دارد که مو به تنِ بیننده سیخ میکند. یک پسربچهی یازده-دوازده سالهی شادمان، پرندهای را پیدا میکند و به پدرش نشان میدهد. پدر به او توصیه میکند که پرنده را بکشد تا اعضای خانواده آن را بخورند. پسربچه پس از کشتن پرنده نزد پدرش برمیگردد و با خوشحالی به او خبر میدهد که پرنده را کشته است. به پدرش میگوید، «سرش رو به پایین خم کردیم و بریدیم، مثل همون کاری که شما، بابا، با اون آقاهه کردید.»