دربارهی آزار رساندن به مورچهها و کشتن آدمها
زیگمونت باومن
قبل از ۷ مه ۱۹۹۲ هر کس که چشمش به مرد جوانِ مهربان و خوشسیمایی به نام گوران جلیسیچ میافتاد حاضر بود که سوگند یاد کند که این آدم نمیتواند حتی به یک مورچه هم آزار برساند. اما ...
قبل از ۷ مه ۱۹۹۲ هر کس که چشمش به مرد جوانِ مهربان و خوشسیمایی به نام گوران جلیسیچ میافتاد حاضر بود که سوگند یاد کند که این آدم نمیتواند حتی به یک مورچه هم آزار برساند. اما ...
کموبیش، روزی نیست که یک فرد سرشناس به خاطر رفتار توهینآمیز مورد مؤاخذه قرار نگیرد، و روزی نیست که یک نفر این بحث را پیش نکشد که همهی این احساس اهانت دیدنها تهدیدی برای «آزادی بیان» محسوب میشود. فرهنگهایی که در آن مشاجرهها زمانی به دوئل ختم میشد چه چیزی در این باره به ما میآموزد؟
در اواخر بعدازظهر یکی از جمعههای نوامبر پارسال، پلیس را به علت «حادثهای تروریستی» به ایستگاه مترو «آکسفورد سیرکوسِ» لندن فراخواندند. از مردم خواستند که ایستگاه را ترک کنند، و در نتیجه جمعیتی انبوه به طرف خروجیهای ایستگاه شتافتند. گزارشهایی دربارهی شلیک گلوله دهان به دهان چرخید، و عکسها و ویدیوهایی در اینترنت منتشر شد که نشان میداد مردم در حال فرار از آن ناحیهاند و نیروهای مسلح پلیس به سوی آن محل میشتابند.
«روزبهروز تعدی نسبت به حیوانات بیشتر میشود. این بیحسی شرف یک ملتی را تحقیر میکند. جای بسی تأسف است که تاکنون برای وضع نمودن قوانینی جهت منع از ظلم نسبت به حیوانات در این مملکت اقدامی نکردهاند.» این سخنان انسانی امروزی در دفاع از حیوانات نیست.
نزدیک به دو دهه است که نروژ همواره به عنوان بهترین یا یکی از بهترین کشورهای جهان برای زندگی شناخته میشود. معیار این ارزیابی شاخص توسعهی انسانی سازمان ملل متحد است. اما آیا واقعاً نروژ بهشت زندگی است؟ پژوهش تازهای که در نشریهی علمی و معتبر «مطالعات جمعیت و توسعه» منتشر شده نظر متفاوتی دارد.
در سال 1977، در عصری که هنوز هیچ نشانی از رایانههای شخصی، تلفنهای همراه، آیپادها و دیگر معجزات فناوریِ نزدیککننده/دورکننده، مرتبطکننده/منزویکننده، پیونددهنده/جداکننده نبود، روبر بِرِسون فیلم شاید شیطان را ساخت که قهرمانانش چند جوانِ کاملاً درماندهاند که ناامیدانه در پی یافتن هدفی در زندگی، وظیفهی خود در جهان و معنای «موظف شدن» هستند.
چرا مسئلهی زنان پس از انقلاب ایران به مسئلهی مرکزی حکومت تبدیل شد؟ دکتر نیره توحیدی، استاد مطالعات زنان و جنسیت در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا میگوید غلبهی جریانهای بنیادگرای اسلامی از یک طرف و بیتفاوتی دیگر نیروهای سیاسی درگیر در انقلاب از سوی دیگر، زمینهی سرکوب و نقض حقوق زنان را فراهم کرد، و «مسئلهی زن» به گرهی اصلی دموکراسی در ایران تبدیل شد.
چرا شایستهسالاری به نابرابری اجتماعی دامن میزند؟ آیا میان «شایستگی» انسان و «ارزش» زندگی او رابطهای وجود دارد؟ «سختکوشی» ارثی است یا اکتسابی؟ آیا به نظر شما معادلهی «بهرهی هوشی+تلاش=استحقاق» درست است؟