چهل سال بعد؛ یادهایی از انقلاب

فعالان سیاسی، روشنفکران و مردمی که ۴۰ سال پیش در ایران انقلاب کردند یا شاهد انقلاب بودند، در روزهای پیروزی انقلاب کجا بودند و چه می‌کردند؟ چه بیم و امیدهایی به این انقلاب داشتند؟ و اکنون پس از گذشت چهار دهه، بیم و امیدهای آن روزهای‌شان را چقدر منطبق بر نتایج این انقلاب می‌بینند؟

برای یافتن پاسخ این سؤالات با شماری از انقلابیون و شاهدان انقلاب گفت‌وگو کرده‌ایم. حاصل هر گفت‌وگو روایتی به مثابه‌ی یک تجربه از انقلاب است که روزهای پر شور و التهاب پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ و پی‌آمدهای آن را در شهرهای مختلف ایران و در بین گروه‌های سیاسی، قومی و مذهبی مختلف به تصویر می‌کشد.

امیدمان به آزادی بود و ترس‌مان، از دست دادن همان آزادی

میم، از فعالان سیاسی چپ در دوران انقلاب

در واقع خیلی از امیدهای ما توهم بودند. عمده‎‎ترین توهم هم در رابطه با شناخت‌مان از جامعه بود. آن روزها، من یک جوان ۱۷-۱۸ ساله بودم، اما حتی کسانی که بیشتر از ما تجربه داشتند هم شوکه شدند، چرا که شناخت ما از جامعه شناخت درستی نبود و احساسات و تفکرات مذهبی مردم را نمی‌شناختیم.

تورج اتابکی: گمان نمی‌کردیم انقلاب، تاراج‌گر و ویران‌گر باشد

تورج اتابکی، تاریخ‌نگار اجتماعی

در رفتار این جماعت انقلابی، گونه‌ای از رفتار جمعی می‌دیدم که غیر قابل‌ پیش‌بینی بود، و به فراخوانی و فرمانی از این سو به آن سو می‌رفت. نه طرحی برای کنش‌گری روزمره و نه پرسشی برای چشم‌انداز دورتر. همه شور بود و شور و ای دریغ از جُو شعور.

حسین علوی: پیوند نانوشته‌ی گفتمان مذهبیِ ولایی و اندیشه‌ی چپ سنتی

حسین علوی؛ روزنامه نگار

در گرماگرم انقلاب و زمانی که دولت شاپور بختیار معرفی شد و در مراسم سوگند خود از سر و سامان دادن به آشفتگی کشور و سوق دادن ایران به سوی «یک کشور سوسیال دموکرات» سخن گفت، من افق تازه‌ای از تحول سیاسی را انتظار می‌کشیدم. اما این انتظار به دلیل دیرهنگامیِ دولت او سرابی بیش نبود و من نیز همراه میلیون‌ها جوان مشتاق تغییر، در کوتاه زمانی به آن‌سوی پدیده‌ای که انقلاب اسلامی نامیده شد پرتاب شدم.

فریدون وهمن: از شعار «بهائی، برادر، برابر» تا حمله به بهائیان شیراز و بویراحمد

فریدون وهمن، ایران‌شناس

آن روزها من بیم و امیدهای زیادی داشتم، در یک میتینگ شاهد بودم که مردم دو پلاکارد در دست‌شان گرفته بودند، در یکی نوشته شده بود «بهائی، برادر، برابر» و در دیگری نوشته شده بود «برادر بهائی ما با تو کار نداریم». این برای من خیلی جالب بود. البته در همان زمان خبر میرسید که در سعدیه شیراز به دستور و تهدید ساواک یک ملای ساواکی مردم را علیه بهائیان تحریک کرده بود و یک فاجعهای در آنجا به‌وجود آمد.

نیره توحیدی: درک ناممکن بودن حکومت دینی، دستاورد بزرگ انقلاب ۵۷

نیره توحیدی، جامعه‌شناس

با انقلاب ۵۷ مردم با گوشت و پوستشان فهمیدند که حکومت دینی نه دین را سلامت نگه میدارد نه حکومت را. مردم فهمیدند که حکومت دینی واقعاً جامعه را به فساد و بدترین نوع استبداد میکشاند و از تمام جهات اقتصادی، فرهنگی و سیاسی عقب نگه میدارد. 

سعید پیوندی: هر گروه، انقلاب خاص خودش را می‎خواست

سعید پیوندی، جامعه‌شناس

گرایش ضد امپریالیستی یا ضد غرب برای اسلام‌گراها در واقع دشمنی‌ای یک‌جا با تمدن و سیاست غرب بود. در حالی‌که من و دیگر کنش‌گران چپ با سلطه‌ی اقتصادی و سیاسی کشورهای سرمایه‌داری بر ایران مخالف بودیم و کینه‌ای از تمدن غرب و دستاوردهای اومانیستی آن نداشتیم.

رویا حکاکیان: ترس‌ها و امیدهایمان هنوز پابرجاست

رویا حکاکیان، نویسنده و روزنامه‌نگار

چیزی که من با همان سن کم آن روزهایم حس می‌کردم، تنشی بود که بین جوانان و پیرها بود. اغلب آدم‌های مسن خیلی نگران بودند و از وضعیت پیش‌ رو دل خوشی نداشتند، اما جوان‌ها همه در خیابان بودند و امیدوار. آن روزها به نظر میآمد که هرکس آدم پیشرو و مدرنی باشد باید به استقبال این انقلاب برود. 

تقی رحمانی: انقلاب چرخ‌های دموکراسی را به حرکت درآورد

تقی رحمانی، فعال سیاسی ملی‌ـ مذهبی

روشنفکران و دموکراسیخواهان باید تیزهوش میبودند و این تیزهوشی در اول انقلاب نبود. این تیزهوشی باید به ما میگفت که در ایران، جامعه‌ی مدنی و نهادهای مدنی باید قوی بشوند تا روشنفکران و جریانات دموکراسیخواه بتوانند حق‌شان را از قدرت‌های مختلف بگیرند.