تاریخی از کتاب مقدس
wikidata
تاریخ کتاب مقدس، نویسنده: جان بارتون، انتشارات: الن لِین، ۲۰۱۹.
یک سؤال اطلاعات عمومی، که در عین حال یک سؤال انحرافی است: در «کتاب مقدس» چند بار به اصل تثلیث اشاره شده است؟ دو بار، در حالت اضطرار. یک مورد را به احتمال زیاد یک کاتب متعصب مدت زیادی پس از نگارش انجیل یوحنا در آن گنجانده است. این مورد به «عبارت یوحنا» معروف است. دیگری را هم به احتمال زیاد، یک کاتب دیندار دیگر بعدها در انجیل متی وارد کرده است.
همانطور که جان بارتون در کتاب حجیم و جذاب خود نشان میدهد، «کتاب مقدس» واقعاً تاریخ دارد. یعنی در طول زمان تغییر و تحول یافته است. به موازات ورود تدریجی رسالههای گوناگون به درون ساختار اعتقادی کلیسا، کاتبان به کاری مشغول شدند که «تحریف راستکیشانهی متن مقدس» خوانده میشود. زمانی که اصل تثلیث، یعنی همانندیِ خدا و پسر و روح القدس تثبیت شد، طبیعتاً جستجو برای یافتن مدرکی دال بر تأیید این اصل در «کتاب مقدس» هم رونق گرفت.
رسالههای پولس قدیس احتمالاً نه چندان پس از مرگ مسیح، در دهههای ۴۰ یا ۵۰ میلادی، نوشته شده است. به نظر میرسد که پولس به تثلیت عقیده نداشته و معتقد بوده است که مسیح هنگام رستاخیز به عنوان فرزند خدا برگزیده شده است.
انجیلهایی که به سقوط معبد اورشلیم در سال ۷۰ اشاره دارند، حداقل دو دهه بعد از رسالههای پولس نوشته شدهاند. انجیل یوحنّا احتمالاً حتی در قرن دوم نگاشته شده است. این انجیل، مسیحی را نشان میدهد که دربارهی مقام خود به عنوان پسر خدا زیاد سخن میگوید؛ نیز به ظن قوی، عقاید مربوط به زمانی پس از دورهی خود مسیح را منعکس میسازد. بنابراین، انجیل یوحنّا ممکن است زندگینامهای از مسیح باشد که متناسب با علایق و عقاید شاخهی ویژهای از مسیحیت نوشته شده باشد که یوحنا خودش عضو آن بود. داستان زن زناکار-«هر کس که گناه نکرده است، اولین سنگ را پرتاب کند»- فقط در این انجیل وجود دارد؛ یعنی در هیچ یک از دیگر دستنوشتههای اولیه دیده نمیشود و گمان میرود که بعدها به آن افزوده شده باشد.
آیا این معنا است که کتاب بارتون استدلالهایی به نفع شکاکان به دین را ارائه میکند؟ بله، قطعاً شکاکان در این کتاب مواردی بهدردبخور پیدا خواهند کرد. به هر حال، بارتون که پیرو کلیسای انگلیکن است اما گرایشهای لوتری دارد، بر این باور است که «کتاب مقدس» را میتوان کتابی دانست که به تدریج شکل گرفته اما در عین حال مخزن حقایق دینی است.
او، «عهد جدید» را مجموعهای از گزارشهایی میداند که افراد مختلف، در زمانهای مختلف، برای جوامع مختلف مسیحی نگاشتهاند. انجیلها نه به صورت طومار بلکه به شکل نسخههای خطی به جا ماندهاند- «نه به عنوان متون مقدس ثابت بلکه صرفاً به صورت خاطرات سادهی حواریون». به همین دلیل است که محتوای آنها ناهمگون است. به این ترتیب، انجیلها را میتوان متونی در نظر گرفت که هرچند (به معنای واقعی کلمه) حقیقت را عیان نمیکنند اما هر یک، از زاویهای خاص به زندگی مسیح مینگرند.
بارتون با توطئهباورانی مثل دن براون مخالف است. آنها میگویند در قرن چهارم، کلیسای مقتدر تعدادی از متون مقدس دگراندیشانه را حذف کرد و به جای آن «عهد جدید»ی را که میشناسیم، ابداع کرد. او به نحوی متقاعد کننده استدلال میکند که در قرن دوم کتب مقدس نامتعارفی وجود داشت که تا حد زیادی به کتابهایی که امروز در «کتاب مقدس» وجود دارد، شباهت داشتهاند. هر چند بارتون مسیحی است اما در مورد نحوهی ترکیب آنچه که معمولاً «عهد قدیم» خوانده میشود، راهنمای محشری به حساب میآید. البته او به ما یادآوری میکند که «عهد قدیم»، که او نام «کتاب مقدس عبری» را به آن ترجیح میدهد، به چیزی جز سلفی برای «عهد جدید» دلالت نمیکند. نظر نخستین اندیشمندان مسیحی نیز همین بوده است. آنها حیات مسیح را حقیقت عظیمی میدانستند که انبیای بنی اسرائیل و متون مقدس عبرانی به آن اشارت داشتهاند؛ حقیقتی که جایگزین دین قدیم و قوانینش شد. آنان «کتاب مقدس عبری» را به عنوان داستان نافرمانی و هبوط مطالعه میکردند: آدم و حوّا از بهشت رانده شدند و آن گاه مسیح، تأثیرات این هبوط را از بین برد. این روال میتوانست با دشمنی نسبت به عقاید یهودی همراه شود و حتی به یهودیستیزی بینجامد. اما برای اکثر یهودیان، «کتاب مقدس عبری» «به هیچ وجه به هبوط و رستگاری مربوط نبود بلکه به زندگی مؤمنانه در فراز و نشیبهای تاریخ طولانی قوم یهود میپرداخت.»
ایمان دینی چطور ممکن است با «کتاب مقدسی» که تناقض درونی، تاریخ طولانی و منشأهای گوناگونی دارد، همزیستی داشته باشد.
«کتاب مقدس عبری» نیز خود در دورهای بسیار طولانی، احتمالاً از قرن هشتم تا قرن دوم قبل از میلاد مسیح، دستخوش تغییر و تحول بوده است. بارتون میگوید کتاب «امثال سلیمان» ممکن است بر اساس چیزی شبیه کارمندان دولت اسرائیل امروزی ایجاد شده باشد. کتابهای «ایوب» و «جامعه»، آثاری بسیار متأخرترند و احتمالاً توسط افراد نوشته شدهاند. کتاب «مزامیر» که ترکیبی است از ادعیه و تاریخ ملی و تجربیات فردی، و بارتون آن را «بههمریخته» توصیف میکند، احتمالاً در قرن سوم قبل از میلاد تألیف شده است؛ هر چند بعضی از مزامیر منفرد ممکن است بسیار قدیمیتر از این باشد.
کاربرد روش تحلیل تاریخی در مورد لایههای ترکیبیِ «کتاب مقدس»، به فهم ده فرمان هم کمک میکند. این فرامین روی لوحههایی سنگی به ملت دورهگرد قدیمیتری ارائه شد. اما چون یکی از این فرامین این است که «تو نه نسبت به خانهی همسایهات... نه نوکر او، نه کلفت او، نه گاو او و نه الاغ او چشم طمع نخواهی داشت»، مخاطبش «جامعهی کشاورز یکجانشین» بوده است».
به نظر میرسد که وقتی «کتاب مقدس عبری» را از نظر تاریخی تحلیل کنیم، لوحههای سنگی دهفرمان متلاشی میشوند. در این صورت، خوانندگان کتاب بارتون ممکن است با شگفتی بپرسند ایمان دینی چطور ممکن است با «کتاب مقدسی» که تناقض درونی، تاریخ طولانی و منشأهای گوناگونی دارد، همزیستی داشته باشد.
شکاکان ممکن است در بررسی قاطع تاریخ «کتاب مقدس»، شواهدی روشن و واقعی بیابند مبنی بر این که ادیان مرسوم بر عقاید جامعهها استوارند و نه بر متن معتبر واحدی شامل کلام خدا.
از طرف دیگر، مؤمنان هم میتوانند دیدگاه منعطفی نسبت به «کتاب مقدس» اتخاذ کنند و آن را مجموعهای از متونی بشمارند که حاوی خاطراتی از زندگی مسیح و عبادت خدا است. بارتون میگوید این تاریخ «داستان تعامل میان دین و کتاب است، بی آن که این دو دقیقاً با یکدیگر همخوانی داشته باشند». مشکلات هنگامی بروز میکند که مفسران میکوشند عقاید راستکیشانهی دینی را بر متن کتاب مقدس تحمیل کنند: «تنوع شدید مطالب موجود در کتاب مقدس را نباید با استخراج اصول اساسی تقلیل داد بلکه باید از آن به نشانهی گرامیداشت تنوع استقبال کرد.»
این قضیه شاید شبیه کلیسای نیمبند انگلیکان به نظر برسد. اما کتاب بارتون مستدل است. هدف او این است که «تصویر کتاب مقدس به عنوان متن مقدس یکپارچهای بین دو پوشش چرمی سیاه را بزداید». بنابراین، او وقت چندانی برای سروکله زدن با بنیادگرایان و مفسرانی ندارد که معتقدند تکتک کلمات این کتاب مقدس است. او حوصلهی حامیان متعصب «نسخهی موثق» را هم ندارد. او این جمله را از بیلبوردی جلوی یک کلیسای باپتیست در کارولینای شمالی نقل میکند: «آیا از این که مدام میشنوید کشیش، کلام محفوظ خداوند را (از ترجمهی موثق شاه جیمز) با ترجمههایی از زبان یونانی و امثال آن اصلاح میکند، خسته نشدهاید؟» منظور او این است که متن معتبر، همان متن اصلی شاه جیمز است و نه ترجمهای از زبان یونانی که همیشه هم بهترین ترجمه نبوده است. مثلاً توصیف گویای ویلیام تیندال از یوسف که [«خدا با یوسف بود و او خوشبخت بود» ]، این ترجمهی جایگزین را که «یوسف شخص خوب و محبوبی بود»، بیروح و معمولی جلوه میدهد.
دو جنبهی روایت بارتون بسیار جذاب است: یکی دانش چشمگیر و دیگری میانهروی و خردمندی متینی است که با آن این دانش را انتقال میدهد. او میداند که در یک میدان مین گام برمیدارد، میدانی که حرکت امن در آن، مستلزم غربال دقیق دلایل و شواهد و نیز مراقبت از این است که مبادا موقعیت مذهبی خودش تأثیری در تفسیر این پیچیدهترین و مناقشهانگیزترین متن جهان داشته باشد. به عقیدهی او، کتاب مقدس «آرای متنوعی را دربارهی مسیح و دربارهی خدا ارائه میکند که نمیتوان آنها را به شکل یک نظام درآورد.» باور او به تکثر و تنوع متونی که تحت عنوان «تا بیبلیا» گردآوری شدهاند سبب میشود که نگرشش به ادیان مبتنی بر نوعی کثرتباوری محترمانه باشد («تا بیبلیا» در یونانی یعنی «کتابها»-به عبارت دیگر، خود عنوان «کتاب مقدس» جمع است و نه مفرد). به این ترتیب، ما با کتاب سترگی مواجه هستیم که مؤمنان و غیرمؤمنان هر دو میتوانند از آن بهرهمند شوند، کتابی که پیام کلیاش به شکلی عمیق و ستودنی روادارانه است.
برگردان: خسرو دهقانی
کالین بارو استاد ادبیات تطبیقی در دانشگاه آکسفورد است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلیِ زیر است:
Colin Burrow, ‘A History of the Bible by John Barton review-tiptoeing through a minefield’, The Guardian, 29 June 2019.