برای چند ماه، هر هفته میدیدمش. از دفتر کار که خارج میشدیم، او راه خودش را میرفت و من هم مسیر خودم را. میدانستم که از دو عالم جداگانهایم. از دو سوی متفاوت با دو نگرش مخالف. اما مرد نازنینی بود. همیشه از گفتگو بر سر عقایدمان دوری میکردم. چه نیازی بود که رفاقت موقتمان را با جنگ بیهوده بر سر باورها به باد دهم؟ یکبار که ناخواسته و ناگهان، در مسیر همراه شده بودیم، این پرهیز شکست.
علیاصغر حاج سید جوادی، که دیروز به سن ۹۴ سالگی در پاریس درگذشت، روزنامهنگار و از مخالفان سرشناس حکومت پهلوی بود که در سالهای پیش از انقلاب نامههای سرگشاده و مقالاتی تند علیه حکومت نوشت. در آغاز انقلاب و حکومت جمهوری اسلامی طرفدار آقای خمینی بود و از اعدامهای اوایل انقلاب هم دفاع میکرد، اما دیری نگذشت که مخالف جمهوری اسلامی شد و به فرانسه رفت. این نامهی او که در همان زمان خطاب به آیتالله خمینی نوشته شده است نمونهی گویایی...
درگذشت داریوش شایگان بار دیگر توجه بسیاری از ایرانیان را به دیدگاهها و اندیشههای این فیلسوف و ادیب نامدار جلب کرده است. یکی از راههای آشنایی گستردهتر با شایگان مطالعهی مصاحبههای متعدد او است. این گفتگو، که پس از انتخابات ریاست جمهوریِ ۱۳۹۶ از سوی یک نشریهی هندی انجام شده، نظرات شایگان را دربارهی بسیاری از مسائل معاصر و تاریخیِ ایران و جهان منعکس میکند.
یهودیان ایران تاریخ پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشتهاند. رسمیت یافتن تشیع در کشور به آزار و سرکوب آنان دامن زد، اما با انقلاب مشروطه به حقوق بیشتری دست یافتند، در دوران سلطنت پهلوی به شکوفایی رسیدند، و با وقوع انقلاب اسلامی به مهاجرت گسترده روی آوردند. این مقاله به مرور نقش روشنفکران و فعالان سیاسی یهودی در حیات سیاسی ایران میپردازد.
در زمان تأسیس اسرائیل، بالغ بر ۱۵۰ هزار یهودی با صلح و آرامش در ایران زندگی میکردند. اما انقلاب اسلامی جایگاه اقلیت یهودی در کشور را تغییر داد و بسیاری از آنان را وادار به ترک ایران کرد. با این حال، عدهای از یهودیان ماندن در زادگاه خود را به ترک وطن ترجیح میدهند.
مهر ۵۸، با باز شدن مدرسهها، چیزی که پدرم نگرانش بود شروع شد. معلمها و کارکنان مدرسه به او بیاعتنایی و از او دوری میکردند. تا سال پیش، معروف بود که دمِ گرمِ پدرم یاغیترین دانشآموزان نوجوان را رام میکند و عبوسترین معلمها را مهربان. چون بچهها را دوست داشت، آنها هم دوستش داشتند. حالا همهی آنهایی که تا سال قبلش برای دوستیاش سر و دست میشکستند، انگار با یک جذامی روبهرو میشدند...