چه زمانی چیزی را به خودیِ خود چیزی میدانیم؟ کلمهی دین را معمولاً با این فرض به کار میبریم که «به خودی خود» چیزی است. اما این «چیز» که این کلمه به آن اشاره دارد، چیست؟ آیا کاربرد این کلمه با این انتظار همراه است که چیزی (شاید واقعی و انضمامی) در دین به خودیِ خود وجود دارد؟
به ما میگویند که ملت آمریکا بر اساس نیاکان مشترک یا حتی تاریخ ملی شکل نگرفته است بلکه آنچه بدان شکل داده آرمانهای «دموکراسی» و این واقعیت بوده که ما تنها ملت روی زمین هستیم که ملتبودنمان به طور خالص حاصل مهاجرت است. شعار «ملت مهاجران» جزئی از اسطورههای فرهنگی آمریکاست که هم چپ آکادمیک «بیدار» و هم ملیگرایان راستگرای سرزمینهای میانه جا تا جا از آن استفاده میکنند.
در اواخر قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم، تجددطلبانی از ایران، افغانستان، ژاپن، و ترکیه میکوشیدند با بهرهگیری از علم نژادِ غربی، سفیدپوست بودن ملتهای خود را در برابر انظار غربیان به اثبات برسانند، در هنگامهی کشمکشهای ضداستعماری اعتماد به نفس جوامع خود را بهبود ببخشند، و با استفاده از صلاحیت نژادی احتمال رسیدن به تمدن را بالاتر ببرند. در این میان مورد ترکیه به سبب گستردگی مبارزاتش برای سفید بودن، بسیار جذاب است.
یک آمریکاییِ ژاپنیتبارِ متخصص علوم سیاسی و یک فیلسوف غنایی-بریتانیایی-آمریکایی وارد میخانهای میشوند که در آن دعوا و مرافعه بر سر هویت در جریان است. فیلسوف فریاد میزند، «دعوا نکنید! هویتهایی که دارید بر سرشان میجنگید دروغاند.» متخصص علوم سیاسی جلو میآید و میگوید، «این هویتها دروغ نیستند. اما اینها همان هویتهایی نیستند که باید بر سرشان جنگید!»
معاون فرهنگی سپاه پاسداران در نامهای به معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده ضمن ارسال تصویری از تیم ملی فوتبال فرانسه چنین نوشته است: «آیا شما در این تصویر هویت آفریقایی را مشاهده میکنید یا هویت فرانسوی و نژاد اروپایی را میبینید؟...» او در ادامه هشدار داده که ترویج «سبک زندگی غربی... نتیجهای جز این نخواهد داشت که چند دههی دیگر ترکیب تیم ملی ایران هم غالباً از اهالی هند و پاکستان و افغانستان باشند.» همزمان با این سخنان، کنارهگیری مسعود اوزیل از تیم ...
در سال ۱۷۸۷، «انجمن مدافعان لغو تجارت برده» در لندن یک نشان سرامیکی طراحی کرد که یک مرد سیاهپوست، زنجیرشده و زانوزده، روی آن نقش بسته بود. بالای آن، این کلمات حک شده بود: «آیا من یک انسان و یک برادر نیستم؟» این نشان به شکل سنجاق سینه، آویز، و سنجاق سر قابل استفاده بود، و بر زینتآلات بزرگتر نیز نقش بسته بود. بحث «برادری» در اینجا فقط لفاظی نبود.