میتوان شهرهای بزرگِ با خاک یکسانشده (از جنگ) را از نو برپا کرد؛ اما هیچ قدرتی در جهان نمیتواند مژگانِ ظریفِ چشمِ کودکی جانباخته را بلند کند.
«وظیفهی نویسنده این است که حقیقتِ هولناک را بیان کند، و مسئولیتِ مدنیِ خواننده آن است که این حقیقت را بیاموزد. روگرداندن، چشم فروبستن و نادیده گرفتن، چیزی نیست جز اهانت به خاطرهی جانباختگان.» (واسیلی گروسمن، جهنم تِرِبلینکا، ۱۹۴۴).
در دنیای اطراف ما اتفاقات هولناکی رخ میدهد اما آیا گاهی لازم نیست که بیتفاوتی پیشه کنیم تا بتوانیم سلامتِ روانیِ خود را حفظ کنیم و به زندگیِ عادی و لذت بردن از مواهبِ آن ادامه دهیم؟
به مناسبت روز جهانی یادبود هولوکاست که هر سال در روز در ۲۷ ژانویه به یاد فاجعهی هولوکاست برگزار میشود.
گفتار این گزارش نقل قول از الی ویزل، نویسنده و متفکر یهودی و بازماندهی هولوکاست است.
باید موضع بگیریم. خنثیبودن به سرکوبگر کمک میکند نه قربانی... هرجا مردان و زنانی بهخاطر نژاد، مذهب یا دیدگاههای سیاسیشان مورد اذیتوآزار قرار میگیرند، همانجا ــ در همان لحظه ــ باید کانون جهان شود... مادامی که حتی یک معترض در زندان است، آزادیِ ما حقیقی نیست.
چرا به نظر میرسد نسبت به کشته شدگان حملات پهپادی همدلی کمتری وجود دارد و آنها کمتر «وجدان» انسانهای جهان را به درد میآورند؟ چه تفاوتی بین آنها و سایر قربانیان وجود دارد؟ این تفاوت بین قربانیان از چه زمانی و چگونه شکل گرفته است؟