کتاب «خانهای روی آب» پژوهشی است در باب صیغه در ایران که کامیل احمدی، مردمشناس و پژوهشگر ایرانی-بریتانیایی، انجام داده است. این کتاب با بررسی قوانین و مقررات مربوط به ازدواج، طلاق و صیغه در اسلام و ایران، واقعیت موجود پیرامون صیغه یا به قول محقق اثر «ازدواج موقت» را از طریق نمونهپژوهی در اختیار خواننده میگذارد.
اسلام یک دعوت است و بس. و نبی اسلام هم در قلمرو دین جز این نکرد. درست است که محمد در مدینه برخی قضاوتها و حکمهای سیاسی و قضایی و اجتماعی صادر کرده ولی آن هم برآمده از ضرورت امارت و فرمانروایی وی بوده است و نه لزوماً به مقتضای دیانت و دعوت دینیاش.
به زندانیان قرص میخورانند و آمپول میزنند. کارکنان زندان به آنها میگویند هدف از این کار پیشگیری از بیماری است اما در واقع موش آزمایشگاهی به شمار میروند و سرگرم انجام آزمایشهای پزشکی روی آنها هستند. قوای ادراکی بسیاری از زندانیان کاهش یافته است. برخی از مردان عقیم شدهاند. به زنان مرتباً تجاوز میشود.
این درست است که در کشورهایی که «مذهب رسمی» دارند شکل حکومت سراسر سکولار نیست اما از نظر تاریخی این به معنای آن نبوده که حکومت آن کشورها لزوماً به «حکومت دینی» (theocracy) تبدیل شده باشد. مثلاً در بریتانیا دین رسمی، مسیحیت پروتستان است و به طور خاص در انگلستان از ۱۵۳۴ میلادی بدین سو «کلیسای انگلستان» کلیسای رسمی کشور بوده است. با این حال، در بریتانیا تعقیب و آزار رسمی ادیان دیگر وجود ندارد و همهی ادیان آزادند.
چگونه «مذهب رسمی» به عنوان هویت ایرانی، به قانون اساسی در دوران مشروطه، وارد شد در حالیکه مفاد آن قانون با نگاه به قوانین اروپایی و با هدف ایجاد جامعهای دموکراتیک نوشته شده بود؟ آیا مذهب رسمی مبناییست برای اعطای امتیاز بیشتر به پیروان آن مذهب و یا حذف و نفی حقوق دیگران؟ آیا حکومتی با قبول اصل «مذهب رسمی»، میتواند خود را ملزم به بنای «حکومت دینی» نداند؟
اکنون که این مطلب را برای نشریهی تایم مینویسم پشت یک دفتر در خارج از جامو، شهری در شمال هند، در میان علفهای بلند و تیز پنهان شدهام. در سه هفتهی گذشته اینجا تنها جایی است که توانستهام به شبکهی اینترنت و دنیای خارج متصل شوم. یک روز پیش از خانهام در کشمیر، منطقهی مورد مناقشه در هیمالایا، تقریباً ۲۰۰ مایل رانندگی کردم تا به اینجا برسم. لازم بود به خویشاوندان و دوستان نگران خود در بیرون از کشمیر زنگ بزنم و به آنها بگویم که فعلاً سالم هستم. وقتی به جامو رسیدم، دقیقاً احساس زندانیای را داشتم که از زندان آزاد شده اما فقط برای مدتی محدود.