در آثار فیلسوف بزرگ قرن هجدهم آلمان، انگیزههای انقلابیون فرانسه ستایش میشود، بدون آنکه بر عمل انقلابی و کنش براندازی مهر تأیید بزند. کانت به صراحت مردم را، حتی تحت ظلم حکومت خودکامه، فاقد حق انقلاب میدانست، و در عین حال، آزادی و عدالت را از اصول اولیهی نظام اخلاقی و سیاسی وامینمود. چارهی رفع چنین تعارضهایی چیست؟
آنچه دیکنز با نبوغ هنری خود دریافت و کارلایل با دانش تاریخی از درک آن درماند، فهم «آهنگ انقلاب»، «روح انقلاب»، و همان «روح زمانه» است که دیکنز آن را به بهترین وجهی به نمایش میگذاشت.
اهمیت انقلاب فرانسه برای امروز ما صرفاً کوششهای رادیکال آن برای وسعت بخشیدن به معانی آزادی و برابری نیست. جنبشی که در سال ۱۷۸۹ آغاز شد همچنین نشان داد که چه خطراتی در تلاش برای بازسازی یکشبهی کل جامعه نهفته است.
در این اثرِ که برای نخستین بار به زبان آلمانی ترجمه و در سال ۱۳۹۷ چاپ شد، هانا آرنت تحول تاریخی مفهوم آزادی را پی میگیرد: آزادی چیست؟ برای ما چه معنایی دارد؟ آیا اصولاً ما از آزادی برخورداریم؟ اگر آری، چه کسی این آزادی را به ما داده است؟ اگر اختیار آزاد بودن را داریم، آیا میتوان آن آزادی را دوباره از ما پس گرفت؟ پدیدهی اجتماعی انقلاب چه ارتباطی با آزادی دارد؟
این روزها تاریخ حال و روز خوبی ندارد. ظاهراً نسل ما در این شکاکیت با هگل، فیسلوف آلمانی، همداستان است که تنها درسی که تاریخ به ما میآموزد این است که هیچگاه کسی از تاریخی چیزی نیاموخته است. بسیاری با این گفتهی هنری فورد، بازرگان آمریکایی، همدلاند که تاریخ تقریباً حرف مفت است. با این حال، هگل استدلال میکرد که هر چند همواره با امور ظاهراً بیسابقه مواجهایم اما تاریخ واقعاً سرنخهایی دربارهی غایات نهاییمان در اختیار ما میگذارد.
چرا انسانها میجنگند؟ کسب منفعت، دفاع از شرافت، فرار از مجازات، گریز از فقر، هیجانطلبی، حس رفاقت بین همرزمان یا ...؟ آیا سرباز بودن و جنگیدن در طول تاریخِ نبردها همواره به یک معنا بوده است؟ از تجربهی سربازان در جنگها چه میدانیم؟