کوروش در همان سطور اولیه «همدلی» خود را به مثابهی «همنوع» به مردم بابل نشان میدهد و با بیان عواطف انسانیِ خود در مقابل درد و رنج و درون غمانگیز بابل با مردم همدردی میکند. پیداست که این سیاستِ نزدیک شدنِ انسانی به شکستخوردگان کار فرمانروایی او را آسانتر میکند اما مگر همدردی سنگ بنای حقوق بشر مدرن نیست!
نیروی دفاعیِ متن، هر متنی، در انتشارِ هرچه وسیعتر، و نه هماره سریعترِ، آن است. اما در عین حال، میتوان گفت متنی که مردمان آن را متعلق به خود میدانند، یعنی «نوشتهای برای همه» برای انتشار وسیع بختیارتر است. به عبارت دیگر، این درونِ متن است که به بیرونِ آن چنین قدرتی را میدهد. غنای متن، انسانی بودن آن، چنین میکند.
اگر از سمت غرب و در خیابان کریمخان به سمت بوستان هنرمندان بروی، یعنی از بهترین سمت، نخست از خیابان حافظ میگذری و اسم او پیش از هر چیز خاطرت را معطر میکند. حافظ بهترین دروازهی نزدیک شدن به سرای هنر است.
منشور کوروش سابقه و رزومهی بحث حقوق بشر مدرن است از آن رو که بحث و گفتاری در منقبت آدمی است. حقوق بشر را آغاز این بوده است. به عبارت دیگر آدمی آدمی است در هر مقامی که هست، چه تابع چه متبوع، چه پیروز و چه مغلوب و این را کم نگیریم.