قبلاً عاشق خشمم بودم. وقتی جوان بودم، این آتش سوزان، این خشم پنهان را ارزشمند میشمردم، خشمی که مثل فانوس در دست میگرفتم، بی آنکه بفهمم منبع نور و گرما نیست و در عوض پوستم را میسوزاند. در آن زمان احساس میکردم که خشم خوب است.
هنوز انقلاب به پیروزی کامل نرسیده بود که حمله به تن زنانه از سوی مردانِ جامعه در خلأ قدرت میان دو حاکمیت آغاز شد. در بهمن ۵۷، مردان انقلابی به قلعهی شهر نو که به محلهی غم هم معروف بود و زنان روسپی در آن میزیستند، حمله کردند و زنان شهر نو، ساکنان محلهی غم، را به آتش کشیدند.
پرسش دربارهی مسایل بنیادی ایران را این بار با دکتر عباس امانت مطرح کردهایم. عباس امانت استاد دانشگاه ییل و از سرشناسترین مورخان ایرانی است، و تازهترین کتاب او، «ایران، تاریخ دوران نوین» به تاریخ پانصد سالهی ایران از آغاز دوران صفوی تا عصر حاضر میپردازد.
با تمامی فراز و نشیبهایی که جنبش زنان از یک قرن پیش تا کنون داشته، چراغی که مادربزرگهای فمینیست ما در دوران مشروطه روشن کردند، هنوز خاموش نشده است. سرکوبهای حکومت و اشتباهات جنبش زنان اگرچه در دورههایی این جنبش را به رکود و سکوت کشانده اما زنان در این مسیر صدساله نشان دادهاند که هنوز به دنبال مطالباتشان هستند و هربار با شیوهای جدید آن را پیگیری میکنند.
نیکول پِلِگرین به شکلی عالمانه به کندوکاو در جنبههای تاریخی، فرهنگی، روانشناختی، جامعهشناختی، و انسانشناختی اَشکال و کاربردهای حجاب و نحوهی بازنمایی آن در غرب، و به طور خاص در فرانسه از قرون وسطی تا دههی ۱۹۶۰، میپردازد. پوشاندن سر با یک یا چند تکه پارچه برای مدتهای طولانی جزئی از جامهی افراد محسوب میشد و از طریق حضور زیباشناختی و نمادین خود نقشی برجسته در قلمروی عمومی و خصوصی داشت.
از دیگر بیمهای آن روزهای من، تسلط مساجد و روحانیت بر تظاهرات بود، در شرایطی که دانشجویان و فعالان سیاسی نسبتاً مترقی و عمدتاً غیرمذهبی و مارکسیست در زندان بودند، تسلط مساجد و روحانیت بر تظاهرات اصفهان بیشتر شده بود. انقلاب «هدف» شده بود و مسیر رسیدن به هدف مورد توجه نبود.