حملهی لفظی به حقوق زنان و اقلیتهای جنسی بخش انفکاکناپذیری از خیزش ملیگرایی و اقتدارگرایی پوپولیستی است. سانسور حکومتی و کنترل هنر و ادبیات مؤلفههای جداییناپذیر نفرت و تبعیض علیه اقلیتهای جنسی، مهاجران و روشنفکران هستند.
در این نقطه از شهر، آدمها مشکلات عمیق خودشان را به دو شکل حل میکنند: صدمه زدن به خود یا صدمه زدن به دیگران. رسیدگی به روانِ خسته جایی در سبد خرید خانوار ندارد. کتاب و تفریح و سفر هم همینطور...
در حالیکه طی چند سال اخیر مردم جهان عرب برای آزادی به پا خواستهاند، حقوق و وضعیت زنان بیش از هر زمان محتاج شور و اشتیاق مبارزات سیاسی است. این در حالی است که ۵۰ سال پیش، آزادی و رهایی زنان عرب وعدهای انجام شده به نظر میآمد. امروزه بعد از ۵۰ سال، زنان عرب باید بیش از همیشه برای حفظ حقوق خودشان مبارزه کنند و وضعیت آنها بهبود چندانی نیافته است. چه اتفاقی افتاد؟ زنان عرب چگونه میتوانند جوامعی را که با جنسیت و پدرسالاری گره خوردهاند، تکان بدهند؟ این فیلم به مبارزات و داستانهایشان میپردازد.
بیش از چهار سال است که «لایحهی تأمین امنیت زنان» از سوی فعالان حقوق زنان ایران و برخی نمایندگان مجلس دنبال میشود، اما هنوز به تصویب نرسیده است. از قرار معلوم، این لایحه در قوهی قضائیه در حال بررسی است و برخی از مواد آن نیز حذف شده است. زنان ایران هنوز چشم به راه تصویب لایحهای هستند که، با معرفی انواع خشونت علیه زنان، راهکارهای قانونی برای احقاق حقوق آنان و برقراری عدالت بین مرد و زن ارائه میکند.
ساعت ۱۲ شب بود و زن، مقابل بیمارستان مفید تهران، پسرک چهار سالهی خود را بغل کرده بود و با ترس و وحشت فریاد میزد: «نیما را نجات دهید!» پرستاران به سمت نیما دویدند. پسرک بیهوش بود، به سختی نفس میکشید و بدنش پر از کبودی و آثار سوختگی بود. چه کسی میتوانست این همه زخم بر جسم کودکی که توان دفاع از خودش را ندارد بزند؟
مرد چاقو را پیدرپی بر بدن همسرش میزد. همه جا را خون گرفته بود و او حتی صدای همسایهها را که فریاد میزدند و در ورودی را میکوبیدند نمیشنید. فریادهای زن به نالههای تلخ و سوزناکی تبدیل شده بود و چشمهایش آرام آرام بسته میشد، ولی مرد هنوز آرام نگرفته بود، تا این که به یکباره همسرش را بیجان دید.