بنا بر برخی یافتهها بین دینداری و حس معنادار بودن زندگی همبستگی معناداری وجود دارد. اگر این یافتهها درست باشند، در آن صورت با توجه به کمرنگ شدن دین در بسیاری از جامعههای بشری و غلبهی سکولاریسم و ارزشهای آن، چه چیزی میتواند به زندگی انسان معنا ببخشد؟
هرچند گفتگو با این ۱۴ نفر نمیتواند تصویر کاملی از تجربهی زنان ایرانی در مورد حجاب ارائه کند، اما کوشیدهام با نشستن پای صحبت زنان بلوچ، ترک، همجنسگرا، دوجنسگرا و ترنسجندری که در شهرهای مختلف ایران، از قم و اصفهان و تهران تا اهواز و تبریز و زاهدان، زندگی کردهاند، بخش کوچکی از تجربههای کمتر شنیدهشده را ثبت کنم.
در قبرس ۵۸ درصد و در یونان ۴۲ درصد، در مجارستان ۴۸ درصد و در بلغارستان ۴۲ درصد از مردم معتقدند که درمان سرطان وجود دارد اما شرکتهای بزرگ دارویی آن را مخفی نگاه میدارند. بیش از نصف شهروندان قبرس، بلغارستان و رومانی معتقدند که ویروس کووید برای محدود کردن آزادی ما در آزمایشگاهها ساخته شده است.
اینکه در آثار ساموئل بکت گاه با مضامین الهیاتی و رستگارشناختی مواجه میشویم به چه معناست؟ چرا او به آثار برخی قدیسان و عارفان مسیحی توجه زیادی نشان میداد؟ آیا میتوان گفت که سبک نویسندگی و فلسفهی شخصی او ملهم از رویکردهای عارفانه است؟
آن که از دست داده حفرهای در قلب خود دارد که نمیگذارد از جملهی بیغمانِ عالم باشد. سعدی در بیتی در اواخر غزل بیان میکند، «این بیتو» یعنی چه، آنجا که میگوید، «با تو» یعنی چه. «با توام یک نفس از هشت بهشت اولیتر». یک لحظه با تو بودنم بالاتر از بودنم در هشت بهشت است تا چه رسد به یک بهشت! با تو بودن نه یک بار سعادتمند بودن، که هشت بار سعادتمند بودن است!
فرهنگها و دینها را عمری است، بهار و تابستان و پاییز و زمستانی است، فرازوفرودی است، و زندگی و مرگی. در بهار کسی از بنیادِ دینها نمیپرسد چون بنیاد در جای خود است و بر کار و خودبهخود اثرگذار. این پرسش، پرسشِ خزان و زمستان است و همین که میپرسیم، پیشاپیش خبر از غیابِ آغاز و باغ بهاران دادهایم.