در سال ۱۹۸۹ میخائیل گورباچف از جمهوری دموکراتیک آلمان دیدار کرد و به رهبران این کشور هشدار داد که اگر تغییر نکنند، زیر پای تاریخ له خواهند شد. در آن زمان، من در برلین شرقی دانشجو بودم. تماشاخانهها و کلیساها به تریبون اصلیِ دموکراسی واقعی تبدیل شدند. گروههای موسیقی راک سرود تغییر میسرودند و دیگر به سانسور حکومتی اهمیت نمیدادند.
چه میشود اگر شادی به معنای درک فراز و نشیب زندگی باشد، به معنای این باشد که حالت منفی بودن برای زندگی انسانی، و از قضای روزگار، برای شادی ضروری است؟ چه میشود اگر رفتارمان را بار دیگر شرطی کنیم: نه برای خواستن بلکه برای خرسند بودن از تمامی احساسات؟
فیسبوک با هدف برقرار کردن تماس بین همگیمان مالکیت عمیقترین رازهایمان را به دست آورد. این شرکتها متوجه شدند که مالک نوع جدیدی از دارایی شدهاند: «مازاد رفتاریِ» ما، یعنی تمام اطلاعات مربوط به افکار، گفتار و رفتار ما.
محبوبیت سوسیالیسم در میان جوانان آمریکایی پدیدهای زیباییشناختی و رفتاری است، ژستی معترضانه در برابر مادیگرایی موجود و ثروتاندوختگان بیمصرف نسلهای گذشته. سوسیالیسم بر این اساس، نه به معنای مالکیت جمعیِ ابزارهای تولید بلکه بیشتر گرایشی است به تنوع نژادی، جلب حمایت دولت و نوعی آرمان هنرمندان نامتعارف. پس از مجموعهای از شکستها و رسواییهای اخلاقی، اهداف سوسیالیستی راهحل اقتصادیِ فوری و کارآمدی به نظر نمیرسد اما تا اندازهای به عنوان رویکردی فرهنگی منطقی جلوه میکند.