امروزه میبینیم که دهها هزار کنشگر آرمانهای شهدای هِیمارکت و کسانی را که روز اول ماه مه را به روز جهانی کارگر مبدل ساختند، گرامی میدارند. طنز روزگار این که، روز اول ماه مه در ۶۶ کشور تعطیل رسمی است و در بسیاری کشورها به صورت غیررسمی گرامی داشته میشود اما در کشوری که آغازگر آن بود به ندرت به رسمیت شناخته میشود.
در گرماگرم انقلاب و زمانی که دولت شاپور بختیار معرفی شد و در مراسم سوگند خود از سر و سامان دادن به آشفتگی کشور و سوق دادن ایران به سوی «یک کشور سوسیال دموکرات» سخن گفت، من افق تازهای از تحول سیاسی را انتظار میکشیدم. اما این انتظار به دلیل دیرهنگامیِ دولت او سرابی بیش نبود و من نیز همراه میلیونها جوان مشتاق تغییر، در کوتاه زمانی به آنسوی پدیدهای که انقلاب اسلامی نامیده شد پرتاب شدم.
هلن کلر نویسندهای بود نابینا و ناشنوا و بهرغم دشواریهای بسیار توانست خواندن، نوشتن و صحبت کردن بیاموزد، بنویسد و به نمادی از اراده تبدیل شد. این روایت غالب از هلن کلر است. اما او تا زمانی که زنده بود سعی داشت با این تصویر تکبعدی و «اسطورهی موفقیت شخصی» که رسانهها از او میساختند، مبارزه کند.
بسیاری از مورخان معتقد بودند که اگر به مردم شوروی فرصت دهند که تجارب خود را بیپرده و صریح بیان کنند، سوسیالیسم را نقد خواهند کرد. اما مصاحبههای سوتلانا الکسیویچ بر این انتظارات خط بطلان کشید. هر چند شاهدان و راویان از تبلیغات نظام شوروی بهشدت انتقاد میکردند اما سوسیالیسم را مایهی آرامش و تسلی خود میدانستند.
تصویر بزرگ تاریخ را انسانهای «بزرگ» و وقایع عظیم میسازند. سنگینی این تصویر صدای رنج انسانهای «کوچک» در زندگی روزمره را خفه میکند. سوتلانا آلکسیویچ تلاش دارد تا ساختار روایت تاریخی را واژگون کند تا این صداها و سرگذشتهای کوچک شنیده شوند.
تازهترین کتاب سوتلانا آلکسیویچ، برندهی جایزهی نوبل ادبیات سال 2015، اخیراً به انگلیسی منتشر شده و با استقبال خوانندگان و منتقدان روبرو شده است. آلکسیویچ در این کتاب به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و وجوه مثبت و منفی این تجربه برای اهالی آن کشور میپردازد.